مرکزپژوهش

پيوندهاي روزانه

 این بیت را مقام معظم رهبری در دیدار شاعران آیینی یک بیت شعر سرودند و به عنوان مطروحه، شاعران را به سرودن ابیاتی در اقتفای این بیت دعوت فرمودند موضوع درباره جانبازان بزرگواری است که بعدها به مقام شهادت هم نائل شده‌اند. 

«رندانه آخر ربودی جامی زخمخانه دل 

خونین چو برگ شقایق رنگین چو افسانه دل»

 

به گزارش فارس، الهام یاوری که عضو بنیاد ملی نخبگان است وی فوق لیسانس فلسفه و عرفان و دکترای صنایع دارد در ادامه مطروحه رهبر معظم انقلاب شعری سروده و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است. این شعر باعنوان « جا ماندم از ارتفاعت» به شرح زیر است: 

 

الهام یاوری در ادامه مطروحه رهبر معظم انقلاب شعری سروده است.

با این که جان عاریت بود، قیمت دو چندان گرفتی 

روزی به دل کندن از جان، روزی به شکرانه دل 

 

با یاد یک شط تشنه بی‌دست و پا پرکشیدی 

دستت ضریح دعا شد، پایت شفاخانه دل 

 

فهمیده بودم که گهگاه با یاد قد قامت ماه 

سر می‌گذاری شبانگاه، آرام بر شانه دل 

 

فهمیده بودم که تنگ است دیوار دنیا برایت 

گفتی که بی‌تاب گلهاست، در پیله پروانه دل 

 

فهمیده بودم که ... اما جا ماندم از ارتفاعت 

تنها تماشاست سهمم از اوج مردانه دل 

 

بگذار این قوم نادان گوساله را زر بگیرند 

گنج خیال تو اینجاست: الواح دهگانه دل 

 

مطالب مرتبط:

بزار ماهم یه یادگاری از جنگ داشته باشیم ...

 عملیات بیت المقدس از زبان سردار شهید حسن باقری + یک صد خاطره

انتظار داشتم روزنامه ها بنویسند فاتح خرمشهر شهید شد+ متن بیسیم احمد کاظمی در لحظه آزادی خرمشهر

پدر شهیدی که برگه امتحان دخترش روامضا کرد.

یک بیسواد

نظرات (۲)

۱۵ تیر ۹۰ ، ۲۱:۰۴ قرارگاه ما ایستاده ایم
با سلام
خدا قوت رزمنده
چشم حتماَ
اجازه بدین بچه های توپخونه از مرخصی برگردن
سفارش شما را هم می کنیم
در ضمن این مهمات جدید هم بسیار دقیق زن بودند
بابا دمتون گرم...
دعامون کنید شهید شیم
یا علی
۰۹ مرداد ۹۰ ، ۰۸:۳۰ ابراهیم حاج محمدی
ای سرخوش از شهد مستی، ای مست فرزانه ی دل


کولاک کـــــردی چـــــه زیبا، در بــزم مستانه ی دل


از پا نـــــه هرگز نشستی، پیمان نــه هرگز شکستی


_ عهد الســـــتی که بستی، پیمـــان مردانه ی دل _


از نور خورشـــــید عرفان، با شور ایمان چه آسان


بر کف نهــــادی چو مستان سر را به شکرانه ی دل


ققنوس از آتـــــش هراســـــد؟ هیهات خوشتر نوازد


زاتـــــش مگـــــر دارد آیــا پروا؟ نه، پروانه ی دل


بازنـــــده آن کـــــس بُــوَد کو جان را نبازد به جانان


نی آنکـــــه با جـــــان پـــــذیرد انـــدرز رندانه ی دل


سجّـــــاده آیـــــا نبــــــاید بــــر خـــــود ببالد دمادم


سرشــاراگر شــــد نمـازت از فیض میخانه ی دل ؟


ماننـــــد امــــــواج دریا مـــــی آفریـــــدی تلاطـــــــم


در جشـــــن و پاکـــــوبی جان در رقص جانانه ی دل


با چشــم باز بصـــــیرت ، کردی چه نیکو نصیحت :


ویروس شیـــــطان نگـــیرد یک وقت رایانه ی دل !


با عزم راســـــخ اگر جـــــان اخـلاص را پیشه گیرد


شـــــک من ندارم دهـــــد حق پیوسته یارانه ی دل


گفتـــــم : ز ناســـــوتم آیا راهــی به لاهوت باشد ؟


گفتی : کـــه ره می تــــوان یافت امّا ز پایانه ی دل


«رندانه آخـــر ربودی، جامـــی زخمــخـــــانه ی دل»


«خونـین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه ی دل»

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی