مرکزپژوهش

پيوندهاي روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاهد» ثبت شده است

سلام دوستان

در خدمت شما هستیم با یک آموزش جالب و 100 درصد کار بردی که در این آموزش شما یاد میگیرین که چطوری شکلک های پولی لاین رو دریافت و دانلود کنید. در این آموزش به شما یاد میدیم که چطور بیشتر از 400 سکه در لاین بگیرین پس تا انتها همراه ما باشید.
یک بیسواد

در این مطلب میخواهم روش ازبین بردن کادر آبی رنگ دور آیکون های دسکتاپ را که بعضی مواقع در ویندوز اکس پی ایجاد می شود را آموزش دهم . در حالیکه اغلب کاربران حالت شفاف بودن دور آیکون و نوشته های آن را می پسندند (و حتی بعضی اوقات مجبور می شوند بخاطر همین مورد ویندوز را مجددا نصبکنند! ) اما چگونه دور آیکونهای دسکتاپ و نوشته هایش را شفاف کنیم و از شر کادر آبی رنگش خلاص شویم !

یک بیسواد

شما را نمی‌دانم خود را می‌گویم. مدرک برایم خیلی مهم است. من مدرک را می‌خواهم چون میخواهم جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشم چون هرجا که میروم مدرک میخواهند حالا خودت رو بکش بگو آقا جان من علم دارم علم با تجربه میگویند کیلوئی چند، مدرک مهم است حالا اگر این مدرک بدون علم هم باشد اصلا مهم نیست.میگویند مدرک داشته باش ما تو را عالم میکنیم.مگر میشود؟؟
البته من میگم علم بهتر است میگید نه شعر پائین رو بخونید میفهمید

یک بیسواد

خبرنگار کسی است که با اتکا به ذوق و استعداد شخصی، پس از گذارنیدن دورهٔ آموزش تخصصی و همچنین با توجه به مسئولیت اجتماعی که این پیشه بر گردن او می‌گذارد، وظیفه بدست‌آوردن، آماده‌کردن، گردآوری و سامان‌دادن اخبار و انتقال آنها را با وسایل ارتباط جمعی (مطبوعات، رادیو، تلویزیون و خبرگزاری) به مخاطبان بر گردن دارد.

یک بیسواد

 به مناسبت عید غدیر مناسب برای وبلاگهای با موضوع ولایت

 کد آهنگ علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را به صورت فلش برای درج در وبلاگ

دانلود آهنگ علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را با صدای اصفهانی

برای ساخت کد موزیک آنلاین به سایت عطرشهدا مراجعه بفرماپید

یک بیسواد

اخراجیها3 

تیتراژ پایانی اخراجیها3 به همراه کد نوا برای وبلاگ

بعضی از ما باید شهید شویم تا آینده بماند

وبعضی از ما باید زنده بمانیم تا آینده شهید نشود

بزدلانی کز هراس ابتر شدند...

از بسیجی‌ها بسیجی‌تر شدند

الّلهُمَّ ارزُقنی شَهادَتَ فِی سَبیلِک


دانلود فایل صوتی

شادی روح شهدا وامام شهدا صلوات

دانلود کد این نوا برای درج در وبلاگ شما

متن کامل تیتراژ اخراجی ها 3

فصل‌های پیش از این هم ابر داشت
بر کویرم بارشی بی‌صبر داشت

پیش از اینها آسمان گلپوش بود
پیش از اینها یار در آغوش بود

اینک اما عده‌ای آتش شدند
بعد کوچ کوه‌ها آرش شدند

از بلند از حلق آویزها
قلب‌های مانده در دهلیزها

بذرهایی ناشناس و گول و گند
از میان خاک و خون قد می‌کشند

بعضی از آنها که خون نوشیده‌اند
ارث جنگ عشق را پوشیده‌اند

عده‌ای حسن القضاء را دیده اند
عده‌ای را بنزها بلعیده اند

بزدلانی کز هراس ابتر شدند
از بسیجی‌ها بسیجی تر شدند

ای بی جان ها! دلم را بشنوید
اندکی از حاصلم را بشنوید

توچه می‌دانی تگرگ و برگ را
غرق خون خویش،‌ رقص مرگ را

تو چه می‌دانی که رمل و ماسه چیست
بین ابروها رد قناسه چیست

تو چه می‌دانی سقوط “پاوه” را
“عاصمی” را “باکری” را “کاوه” ‌را

هیچ می دانی”مریوان” چیست؟‌ هان!
هیچ می‌دانی که “چمران” ‌کیست؟ هان!

هیچ می‌دانی بسیجی سر جداست؟
هیچ می‌دانی “دو عیجی”‌ در کجاست؟

این صدای بوستانی پرپر است
این زبان سرخ نسلی بی سر است

با همان‌هایم که در دین غش زدند
ریشه اسلام را آتش زدند

پای خندق‌ها احد را ساختند
خون فروشی کرده خود را ساختند

زنده‌های کمتر از مردارها
با شما هستم، غنیمت خوارها

بذر هفتاد و دو آفت در شما
بردگان سکه! لعنت بر شما

باز دنیا کاسه خمر شماست
باز هم شیطان اولی الامر شماست

با همانهایم که بعد از آن ولی
شوکران کردند در کام علی

باز آیا استخوانی در گلوست؟
باز آیا خار در چشمان اوست؟

ای شکوه رفته امشب بازگرد!
این سکوت مرده را درهم نورد

از نسیم شادی یاران بگو
از “شکست حصر آبادان” بگو!

از شکستن از گسستن از یقین
از شکوه فتح در “فتح المبین”

از “شلمچه”، “فاو”‌ از “بستان” بگو!
از شکوه رفته! از “مهران”‌ بگو!

از همانهایی که سر بر در زدند
روی فرش خون خود پرپر زدند

شب شکاران سحر اندوخته
از پرستوهای در خود سوخته

زان همه گلها که می بردی بگو!
از “بقایی” از “بروجردی” بگو!

پهلوانانی که سهرابی شدند
از پلنگانی که مهتابی شدند

عشق بود و داغ بود و سوز بود
آه! گویی این همه دیروز بود

اینک اما در نگاهی راز نیست
تیردان پرتیر و تیرانداز نیست

نسل های جاودان فانی شدند
شعرها هم آنچه می دانی شدند

روزگاران عجیبی آمدند
نسل های نانجیبی آمدند

ابتدا احساس هامان ترد بود
ابتدا اندوهامان خرد بود

رفته رفته خنده ها زاری شدند
زخم هامان کم کمک کاری شدند

خواب دیدم دیو بی‌عار کبود
در مسیل آرزوها خفته بود

خواب دیدم برفها باقی شدند
لحظه‌های مرده ام ساقی شدند

ای شهیدان! دردها برگشته اند
روزهامان را به شب آغشته‌اند

فصل هامان گونه‌ای دیگر شدند
چشمهامان مست و جادوگر شدند

روحهامان سخت و تن آلوده‌اند
آسمانهامان لجن آلوده‌اند

هفته ها در هفته ها گم می‌شوند
وهم‌ها فردای مردم می‌شوند

فانیان وادی بی سنگری!
تیغ ها مانده در آهنگری

حاصل آغازها پایان شده است؟
میوه فرهنگ جبهه نان شده است؟

شعله ها! سردیم ما، سردیم ما
رخصتی، ‌شاید که برگردیم ما

“یسطرون” ‌هم رفت و ما نون مانده‌ایم
بعد لیلا باز مجنون مانده‌ایم

بحر مرداب است بی امواج،‌آی !
عشق یک شوخی است بی حلاج، آی!

یک نفر از خویش دلگیر است باز
یک نفر بغضش گلوگیر است باز

زخمی‌ام، اما نمک… بی فایده است
درد دارم، نی لبک… بی فایده است

عاقبت آب از سر نوحم گذشت
لشگر چنگیز از روحم گذشت

یک بیسواد