مرکزپژوهش

پيوندهاي روزانه
رمز عبور

رمز عبور

تقدیم به مردم ایران، مردمی که بزرگترین رویش انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی هستند. آنانی که در تاسوعا و عاشورای 1357، 12 بهمن 1357، 25 خرداد 1360، سوم خرداد 1361، روز قدس 1364، نیمه خرداد 1368، 23 تیر 1378، 3 تیر 1384، 22 خرداد 1388، 9 دی 1388 و 22 بهمن 1388 و در تمام روزها و ساعات 30 سال انقلاب بخصوص هشت سال جهاد و دفاع مقدس نشان دادند «ملت ایران و توده‌های میلیونی آن از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین(ع) بهتر هستند و «اسلام و انقلاب اسلامی افتخار می‌کند که چنین فرزندانی تربیت نموده و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی می‌باشیم.»

 1- مردمی که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی‌(ره) را در 22 بهمن 1357 به پیروزی رساندند، آنچنان قدرتمند بودند که اغلب نخبگان سیاسی و فرهنگی را مرعوب و همراه خود ساختند. این نخبگان و گروه‌های سیاسی که هیچ‌یک به صورت مستقیم در پیروزی انقلاب نقشی نداشتند، از خلأ عدم وجود نیروهای باتجربه انقلابی استفاده کردند و توانستند مناصب کلیدی دولتی و از آن مهمتر سررشته‌های اجتماعی و تبلیغاتی را از آن خود کنند. مهدی بازرگان که بدون توجه به روابط حزبی‌اش به نخست‌وزیری برگزیده شده بود، تمامی نخبگان ملی‌گرا که انقلاب اسلامی را قبول نداشتند و شش ماه قبل از آن به دنبال شعار «سلطنت نه حکومت» بودند، به هیأت دولت دعوت کرد. کریم سنجابی، دبیرکل جبهه ملی چند روزی وزیر خارجه شد، حسن نزیه به شرکت ملی نفت رفت، ناصر میناچی وزیر ارشاد ملی، داریوش فروهر وزیر کار و احمد صدر حاج سیدجوادی وزیر دادگستری شدند و از همه جالب‌تر امیرانتظام بهایی‌زاده سخنگوی دولت موقت انقلاب شد!
چند سال قبل از پیروزی انقلاب، مسعود رجوی و موسی خیابانی با پشتوانه سرویس‌های جاسوسی شرقی و غربی توانسته بودند چندی پس از آزادی از زندان، یک تشکیلات جذاب برای نوجوانان و نخبگان به‌وجود آورند. تبلیغات گسترده و استفاده از تصاویر شهدای ابتدایی این سازمان مانند حنیف‌نژاد، شعارهای روشنفکرانه و انقلابی و سوابق گسترده رهبران سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در زندان‌های رژیم پهلوی، ابزارهای یاران مسعود رجوی برای جذابیت سازمان بود.
2- هنوز چند ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که برخی نخبگان نتوانستند خود را با رفتارها و اندیشه‌های امام و مردم تطبیق دهند، لذا ریزش‌هایی در میان برخی افراد صورت گرفت. سعادتی مرد شماره دو سازمان منافقین، چند روز پس از تأسیس سپاه پاسداران، در هنگام ملاقات و تحویل اسناد سری ساواک به مأموران سازمان جاسوسی شوروی بازداشت شد. جنجال‌های فراوان هم سبب نشد تا از این جرم بزرگ چشم پوشیده شود.

آیت‌الله طالقانی (که نفر دوم نهضت مردمی به حساب می‌آمد) برخی فرزندانش به اتهام ارتباط با پیکار بازداشت شدند و آیت‌الله در اعتراض به این مسئله تهران را ترک کرد. در تبریز آیت‌الله شریعتمداری، حزبی بزرگ و فراگیر با عنوان دهن پرکن «خلق مسلمان» تأسیس کرده بود و چند ماه شهر تبریز را به تشنج کشانده بود. امام، آیت‌الله مدنی را به تبریز فرستاد و پس از پیغام و پسغام‌های فراوان حزب منحل شد. در خوزستان خلق عرب با کمک صدام بسیاری از جوانان و شیوخ را جذب خود کرد. در بلوچستان و گنبد نیز داستان همان بود. اما در کردستان یک روز پس از پیروزی انقلاب، حزب‌های کومله و دموکرات به پادگان‌های ارتش حمله کردند و از کرمانشاه تا ارومیه را نا‌امن ساختند. چریک‌های فدایی خلق که در دانشگاه تهران ستاد‌های عملیاتی‌شان را برپا کرده بودند، حضوری گسترده در مقابل نیروهای انقلاب داشتند. آنها در کردستان با پاسداران مردمی و جهاد سازندگی می‌جنگیدند و در خیابان‌های تهران تبلیغات می‌کردند و کمک جمع می‌کردند. نرمش دولت موقت و هیأت حسن‌نیت سبب می‌شد تا روز به روز پیکرهای شهدای بیشتری از پاسداران انقلاب به شهرها بازگردد.
دستور امام به ارتش و قوای مسلح برای ختم غائله کردستان نیز انتقاد برخی نخبگان تهران‌نشین را به دنبال داشت. در این میان گروهک منحرف فرقان مشغول کار بود و قرنی، مطهری، مفتح، عراقی و قاضی طباطبایی از سرمایه‌های انقلاب اسلامی را به شهادت رساندند.

 3- در اولین سال پیروزی انقلاب استفاده گروهک‌ها در گستردگی رسانه‌ها سبب شده بود تا بسیاری از شخصیت‌های انقلابی مورد هجوم این رسانه‌ها قرار گیرند.

 سپهبد قرنی، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش در انقلاب اسلامی چند روز پیش از ترور، از جانب رسانه‌های مارکسیستی و چپی مورد هجوم قرار گرفته بود. تصویر مصطفی چمران نیز در حالی به روی جلد مجله تهران مصور به مدیریت مسعود بهنود آمد که در چشمانش تصاویر تانک دیده می‌شد. برخی شخصیت‌ها که از روز اول به دنبال سهمشان بودند نیز در این میان بیکار ننشستند. شیخ علی تهرانی پس از انتصاب آیت‌الله خامنه‌ای به امامت جمعه تهران، شعله‌های حسادتش را نتوانست پنهان کند و در بیانیه‌ای خود را مستحق دانست.

 شهید حسن آیت نیز پس از انتشار متن پیاده شده نواری از سوی ابوالحسن بنی‌صدر، مورد شدیدترین حملات قرار گرفت و شعار «آیت کودتاچی اعدام باید گردد» در میتینگ‌های طرفداران بنی‌صدر و سازمان منافقین شنیده می‌شد. همه می‌دانستند که دلیل حمله به آیت، نه «نوار آیت» بلکه نقش او در تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی است.
اما داستان شهید آیت‌الله محمدحسین بهشتی چیز دیگری بود. از همان روزهای اول پیروزی، نقش‌آفرینی شهید بهشتی در اداره شورای انقلاب و مجلس خبرگان قانون اساسی و اطمینان امام خمینی به او، امواج تهمت‌ها و دروغ‌ها را به سمت بهشتی کشاند. چند روز پس از تسخیر سفارت امریکا در تهران، از سوی مخالفین بهشتی، در لانه جاسوسی شایعه‌ای منتشر شد که او نیز با سفارت امریکا ارتباط داشته است. در میان این شایعات، دیدار با ژنرال هایزر برای کودتا، از همه پررنگ‌تر بود. تعلل موسوی خوئینی‌ها پدر معنوی دانشجویان تسخیر کننده در رد یا تأیید شایعات نیز مسئله‌ای نبود که بتوان از آن چشم پوشید.

 دیری نپایید که موج شایعات و تبلیغات علیه شهید بهشتی به مسائل شخصی مانند دارایی و یا خانواده‌اش کشیده شد. اما نخبگان در دفاع از شهید بهشتی کم آوردند. در لانه جاسوسی شرکت دانشجویان در جلسات حزب جمهوری اسلامی جرم شد. دفتر تحکیم وحدت که نماینده دانشجویان مسلمان بود، به محلی برای تجمع مخالفین بهشتی تبدیل شده بود. کار به جایی رسید که زمانی که انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت با محوریت احمدی‌نژاد، محصولی و ثمره هاشمی، شهید بهشتی را برای سخنرانی به سالن ورزش دانشگاه دعوت کردند، با توبیخ تشکیلاتی عباس عبدی و آغاجری روبه‌رو شدند و یا غلامحسین الهام که عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران بود، به دلیل حمایت از شهید بهشتی و شرکت در کلاس‌های او در یک اقدام تشکیلاتی محکوم به تعزیر شد و چندین ضربه شلاق را نوش‌جان کرد!
اما مشکل فقط از جوانترها نبود. بسیاری از بزرگان مبارزه نیز حتی ائتلاف حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز را برنتابیدند و علیه آن بیانیه صادر کردند. در نزدیکی امام خمینی نیز فتنه‌گران مشغول به کار بودند. سید‌حسین خمینی از شهری به شهر دیگر به نفع بنی‌صدر سخنرانی می‌کرد و ترجیع‌بند سخنانش حمله به بهشتی بود. حسن لاهوتی نیز تا جایی پیش رفت که در محل سخنرانی‌اش، میلیشیای منافقین به صورت دسته‌جمعی تصاویر بهشتی را به آتش کشیدند. روز 14 اسفند 58 فریادهای «مرگ بر بهشتی» از دانشگاه تهران به گوش می‌رسید و به جز چندصد نفر از حزب‌الله تهران کسی لب به اعتراض نگشود!

4- شهادت مرتضی مطهری، ایدئولوگ انقلاب اسلامی سبب شده بود تا حساسیت‌ها در سال اول انقلاب نسبت به انحرافات کم شود. بنی‌صدر توانسته بود با رایزنی‌های فراوان طیفی وسیع از طاهری امام جمعه اصفهان، جامعه روحانیت مبارز تا اعضای تشکیلات سازمان منافقین که با حذف مسعود رجوی به صورت نانوشته به بنی‌صدر رأی دادند را گردهم بیاورد. شعارهای جذاب تبلیغاتی بنی‌صدر وقتی با اشتباه استراتژیک حزب جمهوری اسلامی که جلال‌الدین فارسی را کاندیدا کرده بود، جمع شد، پیروزی 11 میلیونی پسر «ملای همدانی» را در پی داشت.

 در روز تنفیذ، امام فقط با یک جمله بنی‌صدر را نصیحت کرد که احوالش پیش از ریاست با بعد از آن متفاوت نباشد. چند روز بعد از تنفیذ، اعضای روحانی شورای انقلاب، بنی‌صدر را به ریاست شورا برگزیدند. روند همکاری با بنی‌صدر ادامه داشت و روز 2 اردیبهشت 59، که بعدها روز انقلاب فرهنگی نام گرفت، بنی‌صدر در رأس هیأتی از شورای انقلاب که شهید بهشتی را نیز دربر می‌گرفت، به دانشگاه تهران رفت و اعلام کرد که تا اسلامی شدن کامل، دانشگاه‌ها تعطیل خواهد بود! یک ماه بعد با آغاز به کار مجلس مشخص شد که چارچوب شکلی قانون اساسی جمهوری اسلامی که مشابهت فراوانی با قانون اساسی فرانسه داشت، کار دست بنی‌صدر داده است! در قانون اساسی فرانسه، رئیس جمهور حق دارد پس از انتخاب، درخواست انحلال پارلمان را بنماید و سابقه تاریخی نشان داده که در انتخابات جدید که بلافاصله برگزار می‌شود، حزب رئیس جمهور پیروز خواهد بود. اما در ایران در انتخابات مجلس اول که بلافاصله پس از انتخاب بنی‌صدر به ریاست جمهوری برگزار شد، حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز در ائتلافی بزرگ توانستند اکثریت کرسی‌ها را از آن خود کنند و بنی‌صدر و حزبش که نام «دفتر همکاری مردم با رئیس جمهور» را یدک می‌کشید، بیش از 5-4 کرسی در پارلمان اول جمهوری اسلامی به‌دست نیاورد. همین مسئله سبب شد که از همان روز اول بنی‌صدر عطای کاندیداهای مورد علاقه‌اش برای نخست‌وزیری را به لقایش ببخشد و علیرضا نوبری، سلامتیان، غضنفرپور و رضا صدر، شانسی برای ریاست هیأت وزرا را نداشته باشند. بازی با نام «سید‌احمد خمینی» نیز نتیجه‌ای برای بنی‌صدر به همراه نداشت و او حتی نتوانست میرسلیم را که از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود، به مجلس اول بقبولاند. لجاجت بنی‌صدر سبب شد تا اهالی مجلس نیز بر سر سخت‌ترین و محکم‌ترین گزینه یعنی محمدعلی رجایی پافشاری کنند و رأی‌شان را به کرسی بنشانند.
برگزیده شدن محمدعلی رجایی به نخست‌وزیری، سبب کوتاه شدن دست او از امور اجرایی کشور بود و این مسئله‌ای نبود که برای بنی‌صدر قابل تحمل باشد. با شروع جنگ تحمیلی در مرزهای جنوبی و غربی کشور، بنی‌صدر به عنوان فرمانده کل قوا به دزفول و اهواز رفت، اما نظریه «زمین دادن و زمان خریدن» او نتیجه‌ای جز خواری و ذلت نداشت. خرمشهر پس از 35 روز مقاومت دلیرانه و بدون امکانات سقوط کرد و فرمانده کل قوا (بنی‌صدر) در سنگرهای بتونی ستون کارنامه رئیس جمهور را به روز می‌کرد. روزهایی که بنی‌صدر به تهران می‌آمد نیز پرالتهاب می‌شد. 17 شهریور، روز عاشورای 59، 22 بهمن سلسله سخنرانی‌های بنی‌صدر بود که در آن به تمام مقامات کشور توهین می‌شد و جماعت، سوت و کف می‌زدند، شعارهای مرگ بر بهشتی و مرگ بر حزب چماق به دست و نصر من الله و فتح قریب مرگ بر این حزبک مردم‌فریب، درود بر مصدق، سلام بر بنی‌صدر و... پای ثابت میتینگ‌های بنی‌صدر بود که از مناسبت‌های انقلابی و مذهبی سوء‌استفاده می‌کرد.
امام‌خمینی(ره) رهبر و بنیانگذار انقلاب اسلامی اما با او مدارا می‌کرد، این صبر و طمأنینه امام‌خمینی تا آنجا پیش رفت که شهید بهشتی در نامه‌ای خصوصی به امام به تبیین شرایط و جریان‌شناسی خط امام و خط بنی‌صدر پرداخت و به صورت محترمانه از حمایت‌هایی که از بنی‌صدر می‌شد، گلایه کرد. اما امام‌ نمی‌خواست که اولین رئیس‌جمهوری اسلامی ایران بد عاقبت شود. رهبر کبیر انقلاب اسلامی می‌دانست که حذف بنی‌صدر تبعات سنگینی برای انقلاب اسلامی دارد و بسیاری از نخبگان حامی او ریزش پیدا خواهند کرد پس تا آخرین دقایق کوشید تا او را هدایت کند اما بنی‌صدر دچار چند مشکل عمده شده بود: اول این‌که او به ولایت فقیه به عنوان فصل‌الخطاب و مظهر وحدت ملی بی‌اعتقاد بود. دستور امام برای سکوت تا پایان جنگ از سوی بنی‌صدر نادیده و توصیه‌های رهبری برای اتحاد نشنیده گرفته شد. دومین ایراد بنی‌صدر، عدم تمکین به قانون بود. او می‌خواست با سخنرانی و بیانیه و با استفاده از تشکیلات شخصی‌اش یعنی دفتر همکاری مردم با رئیس‌جمهور و تشکیلات سازمان منافقین و با استفاده از یک اقلیت حراف در دولت، مجلس و قوه قضائیه را در اختیار خود بگیرد و جالب آنجا بود که شعار ابوالحسن بنی‌صدر دعوت همگان به کلیت قانون اساسی بود.

مشکل سوم بنی‌صدر اطرافیان ناسالم و البته «کوتوله» او بودند. رضا تقوی رئیس دفتر بنی‌صدر از دیپلمات‌های زمان پهلوی بود. حسین نواب، سودابه سدیفی، غضنفرپور، سلامتیان، مصطفی انتظاریون، ذوالفقاری، منوچهر مسعودی و ... که هر یک وظیفه‌ای در دفتر بنی‌صدر به عهده داشتند حتی یک سیلی نیز برای انقلاب نخورده بودند و روز و شبشان با توطئه برای قبضه کامل قدرت توسط بنی‌صدر می‌گذشت. آنها تا روز آخر فقط بر طبل نفرت‌انگیزی کوبیدند و حتی وقتی بنی‌صدر در جلسه‌ای با حضور رهبر کبیر انقلاب کمی از مواضعش عقب‌نشینی می‌کرد بلافاصله با تشکیل حلقه‌ای مشورتی، او را به موضع قبلی بازمی‌گرداندند.

اما همه این مسائل چیزی نبود که اولین رئیس‌جمهور را از انقلاب بگیرد. بنی‌صدر دچار کیش شخصیت و توهم بود. همایون کاتوزیان، کسی که بنی‌صدر پس از عزل از ریاست جمهوری در خانه او مخفی شده بود، می‌گوید که در دانشگاه تهران و در دوران فوق‌لیسانس یک بار به بنی‌صدر نمره کمی داده شده بود و او گفته بود که وقتی رئیس‌جمهور شد، تلافی خواهد کرد. ابوالحسن بنی‌صدر که از دی 57 تا دی 58، از یک نظریه‌پرداز کم‌مایه اقتصاد که سابقه مبارزاتی‌اش به چند جلسه در جمع دانشجویان ایران مقیم پاریس محدود می‌شد به رئیس‌جمهوری اسلامی ایران و شخصیت دوم کشور تبدیل شده بود، باور کرده بود که شخصیتی فرهمند و دیگرگونه دارد. او از همان روز که در بیمارستان قلب تهران، حکم ریاست جمهوری‌اش تنفیذ شد به نزدیکانش می‌گفت که تا چند ماه دیگر کار امام تمام است و من به عنوان مظهر وحدت ملی نفر اول کشور خواهم شد. در تمام نوشته‌هایش در روزنامه انقلاب اسلامی و همه بیانیه‌هایش و همه سخنرانی‌های عمومی‌اش جا پای این تحلیل که «من محبوب‌ترین شخصیت کشور هستم» دیده می‌شد. در روزهای آخر که در پناه سازمان تروریستی منافقین به سر می‌برد، می‌گفت که مردم منتظر بیانیه من هستند تا به خیابان‌ها بریزند! حتی سران سازمان منافقین بعدها گفتند دلیل انتحار 30 خرداد 60 و راهپیمایی مسلحانه از میدان فلسطین به سمت چهار راه ولی‌عصر و میدان فردوسی تا بهارستان، این تحلیل بنی‌صدر بوده که پس از راهپیمایی و در دست گرفتن کنترل چند خیابان، مردم و ارتش به آنها خواهند پیوست و کافی است چند ساعت بتوانیم خیابان انقلاب را با اسلحه، کوکتل مولوتوف و ... در دست داشته باشیم! در واقع امام می‌خواست بنی‌صدر را از مسیر انقلاب اسلامی طرد نکند اما او، خود اصرار داشت تا حذف شود.

دانلود کامل با فرمت pdfروزنامه ایران

یک بیسواد

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی