مرکزپژوهش

پيوندهاي روزانه
دو تا بچه بسیجی ، غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های می خندیدند.
گفتم : «این کیه؟»
گفتند : «عراقی»
گفتم: «چطوری اسیرش کردید ؟»   می خندیدند !!!
گفتند:«از شب عملیات پنهان شده بود ، تشنگی فشار آورده با لباس بسیجی های خودمان آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود. پول داده بود ، این طوری لو رفت » و هنوز می خندیدند.
یک بیسواد

نظرات (۱)

المومن کیس

هدیه به روح همشون صلوات...
اللهم صل علی محمد و ال محمد
التماس دعا


سلام ممنون از حضورتان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی