مرکزپژوهش

پيوندهاي روزانه
بعضی از دوستان سوال کرده بودند که چگونه میتوانیم کد لوگوی خود را به وبلاگ به گونه ای اضافه کنیم که کاربران بتوانند براحتی کد لوگو را بردارند و در وبلاگ خود قرار بدهند من نمونه ای از این کد را برای مشاهده ی شما عزیزان در ابتدای آموزش آوردم که مربوط به لوگو و کد لوگوی وبلاگ خودم میباشد اگر شما هم میخواهید لوگو و کد لوگوی خود را به وبلاگتان اضافه کنید ابتدا کد زیر را مطابق دستورالعملی که در ادامه میآورم ویرایش کنید و سپس تمام کد را در وبلاگ خود قرار دهید.

شما میبایست ابتدا کد بالا را ویرایش کنید یعنی به جای بعضی از عبارات کد بالا عباراتی که گفته خواهد شد را وارد کنید و بعد از اتمام ویرایش تمام کد را در وبلاگ خود ( در جایی مانند کدهای اختصاصی کاربر در بخش تنظیمات وبلاگ و یا در جایی مناسب از بخش ویرایش قالب) وارد نمایید .

البته بهتر است که قبل از هر کاری کد بالا را در یک محیط بزرگتر کپی کرده تا تسلط بیشتر روی آن داشته باشید و سپس آنرا ویرایش کرده و در وبلاگتان وارد کنید(از آنجا که اگر من کد را به گونه ای دیگر در اختیار شما قرار میدادم محتوای کد تغییر پیدا میکرد من مجبور شدم این کد را به صورت بالا به شما ارایه کنم) همچنین دقت کنید که بعضی از عبارتها دو بار از شما خواسته شده که جایگزین کنید و هر دوبار هم باید شبیه هم باشند ابتدا به جای "آدرس عکس" در دو جا در کد بالا آدرس اینترنتی مربوط به تصویر لوگوی خود ( مانند : http://www.yoursite.com/logo.gif ) را وارد نمایید و به جای عبارت "متن جایگزین" در دو جا عبارتی مانند عنوان وبلاگتان(مثلا: مرجع وبلاگ نویسان) را وارد نمایید که این عبارت با قرار گرفتن نشانگر ماوس بر روی لوگو به صورت baloon tip نمایش داده خواهد شد و نیز اگر به هر دلیلی تصویر به نمایش در نیاید یا لود نشود این عبارت جایگزین تصویر خواهد شد . و به جای عبارت "آدرس سایت شما" آدرس اینترنتی وبلاگ خود مانند (http://naghshejahanco.blogfa.com) را وارد نمایید. بقیه ی عبارات را بدون تغییر باقی بگزارید و نیز بهتر است لوگوی شما 120 پیکسل عرض و 90 پیکسل ارتفاع داشته باشد که این یک اندازه ی استاندارد برای لوگو میباشد

با آرزوی موفقیت برای شما

یک بیسواد

بچه ها بهش میگفتن "سید"

البته سید نبودا چون خیلی دوستش داشتن بهش میگفتن سید

بعداز عملیات بود وما رفته بودیم پاکسازی همینطور که داشتیم میگشتیم به یه تانک عراقی برخورد کردیم رفتم توش دیدم یه چندتا گلوله خیلی قشنگ تو تانک بود یکیش رو برداشتم ببینم وزنش چقدره یه دفعه یاد ورزش باستانی افتادم با خودم گفتم برا وزنه زدن بد نیستا ....

خلاصه یه ورزش حسابی کردم بعد یه دفعه با خودم گفتم این گلوله ها انگار یه جوری مشکوک میزنه با بیسیم خبر دادم که چندتا گلوله پیدا کردم ومشخصاتش رو هم دادم .قدش اینقدر...وزنش حدودا اینقدر ...

وقتی شنیدم از اونطرف دارن میگن کسی به گلوله ها نزدیک نشه خندیدم یکی از بچه ها گفت سید مگه اینا چیه گفتم گلوله ی  شیمیایی بعد بچه ها گفتن چرا داری میخندی گفتم اگه میدونستم چیه که باهاش ورزش نمیکردم 

بعد دیدم چندتا با لباس مخصوص اومدن وگلوله ها رو بردن از من پرسیدن کسی به گلوله ها دسد زده یانه گفتم پس چجوری باید وزنش رو میفهمیدم

از دوستاش یه خبری گرفتم میگفتن همون دست زدن به گلوله ها باعث شده رو پوستش تأثیر بزاره .

دوستاش میگفتن دکتر نمیره میگه حالا نمیزارین خوش باشیم بزار ماهم یه یادگاری از جنگ داشته باشیم یادمون باشه کی بودیم وحالا کی هستیم ....
واین هم توضیح مختصری در مورد :
مهمات شیمیایی و جنگ افزارهای پرتاپ کننده عوامل شیمیایی
مقدمه:

مهمات شیمیایی عبارت از مقداری مواد شیمیایی (سمی یا غیر سمی) یا احتراقی است که درون ظرف یا محفظه ای (درون گلوله توپ، درون بمب یا موشک، داخل مخزن یا نارنجک و یاسطل و...) ریخته می شود و به وسیله انواع وسایل پرتاب (پرتاب دستی مانند نارنجک و یا پرتاب ابزاری مانند توپ و...)
پرتاب شده و در نهایت به وسیله یک یا چند ابزار منفجر کننده در رزم یا آموزش به کار می رود.
مهمات شیمیایی (Chemical Munition) در مقایسه با مهارت غیر شیمیایی از نظر نوع انفجار و نحوه پخش، شکل و علایم ظاهری و شیوه های حمل ونفل و انبارداری متفاوتند که در ادامه هر یک از موارد به صورت خلاصه بررسی می شود، همچنین برخی از مهمترین جنگ افزارهای پرتاب کننده عوامل شیمیایی سمی آورده شده است.

نوع انفجار و نحوه پخش مهمات شیمیایی

انفجار مهمات شیمیایی بر خلاف مهمات غیر شیمیایی نسبتا خفیف است. پس از انفجار مهمات غیر شیمیایی فقط بوی باروت به مشام می رسد در حالی که بوی حاصل از مهمات شیمیایی بسته به نوع عامل بویی غیر از باروت است.
مهمات غیر شیمیایی پس از انفجار تولید دود نسبتا تیره رنگ می نماید که به سرعت از بین می رود، ولی مهمات شیمیایی با توجه به نوف عامل بعد از انفجار بخارات رنگی ایجاد می نماید که مدت پایداری آنها در فضا بیشتر است و به علت سنگین تر بودن نسبت به هوا در سطح زمین باقی می ماند.
شکل و علایم ظاهری مهمات شیمیایی:
برخلاف مهمات غیر شیمیایی، اغلب بر روی بدنه مهمات شیمیایی نوارهای رنگی به اضافه علامت اختصاری نظامی مانند( CS,CG,CK,...)که مشخص کننده نوع و کیفیت عومل موجود است مشاهده می گردد.

شیوه های حمل ونقل و انبارداری مهمات شیمیایی:

حساسیت مهمات شیمیایی نسبت به عوامل چون گرما، سرما، فشار، رطوبت و...
بیشتر است همچنین امکان نشست عوامل از درون این گونه مهمات نیز موجود است، بنابراین حمل ونقل  انبارداری آنها نیازمند دستور کارها و مراقبتهای ویژه ای است.
4-5 جنگ افزارهای پرتاب کننده شیمیایی( ChemicaIMunition  )
بجز سلاح های انفرادی، تقریبا هر نوع سلاح دیگری را می توان به مهمات شیمیایی مجهز نمود و در حال حاضر کشورهای قدرتمند بیشتر سلاح های موجود از قبیل خمپاره، توپ، سیستم های مشابه کاتیوشا ( راکت های چند پرتابه) ، موشک های زمین به زمین، بمب و مخازن پاشنده  (spray)  را به صورت جنگ افزارهای شیمیایی تولید می کنند. به عنوان مثال مقدار ماده شیمیایی لازم (مثلا سارین) به منظور ایجاد حداکثر آلودگی در یک فضای باز  k m2 5/2( حدود1 مایل مربع) بسته به شرایط منطقه ( نظیر شرایط آب و هوایی، عوارض زمین و...) نیازمند حدود 3/0تا 10 تن می باشد که برای پخش این میزان مواد با توپخانه 155 میلی متری حدود 100 تا 3000 گلوله توپ مورد نیاز خواهد بود.

در پایان خاطر نشان می گردد که مقدار تسلیحات شیمیایی در زراد خانه های ابر قدرت ها به حدی است که هر کدام از این کشورها را در ذخیره سازی و نگهداری آنها دچار مشکل کرده است. در جدول زیر خلاصه ای از نواع جنگ افزارهای پرتاب کننده مهمات شیمیایی، برد و مقدار عامل شیمیایی قابل حمل به وسیله آنها آمده است
 

جدول انواع جنگ افزارهای پرتاب کننده مهمات شیمیایی و برد تقریبی آنها
نوع سلاح     برد برحسب کیلومتر     مقدار عامل شیمیایی بر حسب کیلوگرم

( بطور مثال  خمپاره     10-5     3-2  یعنی : برد 5 تا 10 کیلومتر و وزن مواد شیمیایی 2 تا 3 کیلوگرم)

خمپاره     10-5     3-2
توپ هویتزر     40-10     7-1
راکت های چند پرتابه     30-10     20-2
موشک های کوتا ه برد     60-50     200
موشک های زمین به زمین     13-120     750-250
بمب     -     150-50
مخازن پاشنده     -     600-300

همچنین وسایل پرتاب جنگ افزاهای شیمیایی آمریکا و شوروی سابق به عنوان بزرگترین ابر قدرت های نظامی در جداول زیر آورده شده است. تعمیم و یا احتمال وجود برخی از این جنگ افزارها در کشور های هم پیمان یا طرفدار هر یک از دو قطب نظامی بزرگ دنیا امری دور از ذهن نمی باشد.
جداول مذکور به وسیله مولفین مرجع  از گزارش شماره7 انیستیتوی جهانی پژوهش صلح استکهلم ( SIPRI  ) تهیه گردیده و به طور قطع ادوات و آمار مذکور در حال حاضر متحول گردیده است.
( RaIF TraPP, ChemicaI g BioIogicaI warfare Studies. SIPRI, No.7)

جدول، وسایل پرتاب جنگ افزارهای شیمیایی آمریکا

( به طور مثال : هویتزر 105 م. م، M102 تعداد موجود 40-5 عدد)

وسایل و ادوات پرتاب     تعداد
خمپاره انداز 2/4 اینچی، M20     -
هویتزر 105 م. م، M102     40-5
گلوله هویتزر 155 م. م، M114  و M198   و هویتزر خود کششی     50-5
هویتزر 8 اینچی خودکشی M110     -
پرتاب کننده راکت چند گانه 115 م. م، M-91     -
پرتاب کننده راکت 12 گانه 227 م. م     500
توپ 155 م. م M59     
موشک های هانست جان 762  م. م     220
موشک زمین به زمین (ATACMS)     -
هواپیمای هاری یر AV-8     1000
هواپیمای فانتوم –11 (F-4)     1400
هواپیمای جنگنده (A-6)     1000
بمب افکن F-111     1800

جدول، وسایل پرتاب جنگ افزارهای شیمیایی شوروی سابق

وسایل و ادوات پرتاب     تعداد
خمپاره انداز 122 م. م     10-5
خمپاره انداز 240 م. م خود کششی     80-5
هویتزر 122م. م کششی و یا خود کششی     40-5
هویتزر 152 م. م و هویتزر خودکششی، M109     50-5
هویتزر 203 م. م خود کششی     -
پرتاب کننده راکت 12 گانه 122 م. م     40
پرتاب کننده راکت 16 گانه خودکششی 22 م. م BM-27     70
پرتاب کننده راکت 36 گانه 122 م. م     -
پرتاب کننده راکت 40 گانه خود کششی BM-21 (برد25-150Km )     130
توپ 130 م. م M46     -
توپ 152 م. م و توپ خود کششی 225 م. م     -
موشک فراک 550 م. م با برد km 75   (فراک7 )     180
     موشک زمین به زمین (S-SMSkarp)  برد km 500-150     -
موشک زمین به زمین (اسکاد- بی)     360
موشک زمین به زمین (اسپیدر-23 )     -
موشک زمین به زمین (S-S-2ScaIebord)  بردkm  1000-550     320
موشک زمین به زمین (R.S-20)  برد بیش از km 5500     250
موشک زمین به زمین (R.S.11Sego)  برد km 500-150     500
موشک زمین به زمین (R.S.18gS.S19Sego)  برد km 500-150     1500
موشک سطح به سطح دریایی (شادوک)     450
بالگرد تهاجمی [ HIp] M-8     650
بالگرد تهاجمی [ HIND] M.I-24     650
هواپیمای جنگنده یاک-36 (Forger)     350
هواپیمای پشتیبانی، نزدیک هوایی سوخوی –25
حداکثربردkm 1000-500     1600
هواپیمای سوخوی –17 (Fitter)     2000
هواپیمای بمب افکن سوخوی-24 (Fencer)     1500
هواپیمای میگ-27  (Fiogger)     1500

یک بیسواد
شهیدی که نحوه شهادتش را خواب دید
 

نزدیک غروب بود. وقتی از شیب ملایم تپه بالا می‌آمد یکی از بچه‌ها او را دیده بود و با هم تا جلو چادر آمده بودند. توی چادر یکی دراز کشیده بود. یکی نامه می‌نوشت. دیگری پوتین‌هایش را واکس می‌زد. شهردار هم در تدارک روشنایی و شام بچه‌ها بود.

با شنیدن صدای سلام همه سرها در چادر چرخید. جلو در چادر ایستاد بود و با لبخند بهت زده بچه‌ها را نگاه می‌کرد؛ با یک پیراهن چهار خانه قرمز و شلوار قهوه‌ای و یک جفت کتانی، یک قیف کوچک پارچه‌ای روی چشم راستش بیشتر جلب توجه می‌کرد. همه از جا جستند. به گرمی یک یک بچه‌ها را در آغوش کشید. حسین خسروی آمده بود.

پیش از آن که دهان کسی به سئوال باز شود با لحن طلبکارانه‌ای همیشگی‌اش شروع کرد به گفتن: چی فکر کردید؟ به این راحتی ول کن نیستم. کدام آدم عاقلی با یک ترکش فسقلی می‌رود و بر نمی‌گردد. نه خیر. از این خبرها نیست.

سعی می‌کرد خودش را سر حال نشان دهد. اما همه می‌دیدند که تحلیل رفته. ده روز پیش بود که حسین با فرماندهان می‌روند کوه های اطراف (جایی که محل عملیات احتمالی لشکر علی بن ابیطالب بود) برای شناسایی. آن روز وقتی همه برگشتند، کسی حسین را ندید. او زخم برداشته بود و برده بودندش عقب. حسین جزئیات ماجرا را گفت.

وقتی به آخرین سنگر‌های خود رسیدیم هوا داشت تاریک می‌شد و ما وقت کمی برای شناسایی داشتیم. به همین دلیل دائم روی قله جا به جا می‌شدیم. همین باعث شد دشمن متوجه شود و آن نقطه را زیر رگبار دو شکا و خمپاره شصت بگیرد. من داشتم به دقت محل سنگر‌های دشمن را به خاطر می‌سپردم که ناگهان متوجه شدم صورتم خیس شد. دست کشیدم دیدم خون است. در این وقت همه چیز جلو چشمانم تیره و تار شد و دیگر هیچ کجا را ندیدم. نفهمیدم چطوری از بالای آن صخره‌‌ها مرا پایین آوردند. فکر می‌کنم بعد از درمان مقدماتی در مریوان، به سنندج منتقل شدم و از آن جا با هواپیما به اصفهان بردندم. در آن جا سر از بیمارستان آیت الله کاشانی در آوردم. آن هم وقتی متوجه شدم که از اتاق عمل به بخش منتقلم کرده بودند. و اثرات داروی بیهوشی تمام شده بود.

آن طور که تعریف می‌کرد، پس از عمل مرتب از دکتر و پرستار و هر کس که بالای سرش می‌آمد سئوال می‌کرد: من کی مرخص می‌شوم. خانواده و دوستان حسین هم که فهمیده بودند او در بیمارستان بستری است، از خمین به اصفهان آمده، به دیدارش رفته بودند و قرار شده بود یک هفته بعد بیایند و او را برای ادامه درمان به بیمارستان خمین ببرند. ولی او قبل از آن که به سراغش بیایند، با اصرا فراوان و سپردن تعهد و قبول مسئولیت خطرات احتمالی از بیمارستان خارج شده بود و یک راست خود را به سنندج و سپس به مریوان رسانده بود.

حرف حسین به این جا که رسید، سرزنش‌ها شروع شد مرد حسابی آخر کی با این وضعیت پا می‌شود می‌آید منطقه؟ می‌رفتی خمین یک مدت استراحت می‌کردی بعداً می‌آمدی! جنگ هم که قربانش بروم حالا حالاها تمامی ندارد.

حسین سگرمه‌هایش را در هم کشید و گفت: اولاً حال من از همه تان بهتر است؛ بیخودی برای من دلسوزی نکنید. ثانیاً من به دعوت شما به جبهه نیامدم که با دستور شما هم برگردم. من می‌مانم و تو عملیات شرکت می‌کنم. بهتر است دیگر راجع به این موضوع هم کسی صحبت نکند.

همه می‌دانستند که آدم یک دنده‌ای است و حرفش دو تا نمی‌شود، دیگر کسی حرف نزد.

فریاد بلند الله اکبر حاج ابوالفضل توری توی بلند گوی دستی، خبر از غروب آفتاب می‌داد بچه‌های گردان یکی یکی زیر شیرهای دو سه منبع بزرگ آب که اطراف مقر گردان جا گرفته بود وضو ساختند و در تنها بخش هموار تپه‌های پوشیده از درخت بلوط و درختچه‌های سماق جنوب مریوان برای نماز به صف ایستادند. وقت نماز، چون همه جا ساکت و آرام می‌شد.

صدای غرش توپ‌ها و کاتیوشا بهتر شنیده می‌شد. آن شب چلچله‌ها پیش از موقع شروع به خواندن کرده و چنان خشمگین و پی در پی آتش می‌ریختند که گویی تا صبح قصد خوابیدن ندارند.

نماز که تمام شد حسین ساعدی فرمانده گردان دست حسین خسروی را گرفت و با خود به طرف چادر فرماندهی برد. حسین حدود ساعت ده آمد ناراحت و برافروخته بود، پرسیدم: چیه چه اتفاقی افتاده؟ گفت: همه پاهاشان را تو یک کفش کرده‌اند که حتماً باید برگردی شهر. هر چه می‌گویم، اگر می‌خواستم بر گردم، این همه راه را نمی‌آمدم. زیر بار نمی‌روند حسین ساعدی می‌گوید اسلحه و تجهیزات بهت نمی دهم. من که اسلحه نمی‌خواهم با این گردان هم به عملیات نمی‌آیم خودم وارد عملیات می‌شوم.

خندیدم و گفتم: مرد حسابی این چه حرفی است که می‌زنی؟ مگر کسی می‌تواند تنها وارد عملیات شود؟ اینها خوبی تو را می‌خواهند دوست دارند کاملاً خوب شوی برای عملیات بعدی
 
یک بیسواد
طلائیه و ...

شهید همت

اینجا سرزمینی شوره زار و سوزان است . اینجا همان طلائیه خودمان است . نیک بنگر که این سیم خاردارها و خورشیدی ها برای سر و این نام مجاز نمی باشد های بسیجیان ترسیم شده اند

آیا کسی هست که رد گلوله ها و لکه های خون را به نیش سیم خاردارها ببیند؟

آیا کسی هست که پیکر این بسیجی را از لابلای سیم خاردارها خارج کند ؟

آیا کسی هست که این دست جدا شده را به پیکرش باز پس دهد؟

آری اینها بالهای ملائکه اند که به زمین آرام گرفته اند . میدان مین را نظاره کن که چگونه زیبا جلوه می کند .

آیا کسی هست که میدان مین را ، میدان وصل و عروج ببیند؟

اینجا همان طلائیه خودمان است و آن سه راهی شهادت ، همان سه راهی معروف است. ببین موتور کوفته و آن جسم بی جان را که چگونه راحت و آرام گرفته است . او همت است . همان حاج همت خودمان. فرمانده لشکر 27 حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلّم) که سر ندارد ...

آیا کسی هست که پیکر بی سر حسین را به یاد آورد ؟

آیا کسی هست که گودال وصل را به ذهن آورد ؟ آیا کسی هست که بتواند خبر شهادت او را به همسر و دو فرزندش هدیه کند؟ آیا کسی هست که شدت جراحات و عمل ترکشها بر سر و صورت و این نام مجاز نمی باشد اش را برای خانواده اش توصیف کند ؟

آیا کسی هست که بتواند به فرزندانش بگوید که بابا دیگر سر ندارد؟

هیچ میدانی معنای رجال صدقوا را ...

یک بیسواد

روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ "، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است"، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد روحانی گفت: "خداوندا نمی فهمم؟!"، خداوند پاسخ داد: "ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!"

هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.

تخمین زده شده که 93% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد، زیرا آنها تنها به خود می اندیشند، ولی اگر شما جزء آن 7% باقی مانده می باشید، این پیام را برای دیگران ارسال نمایید، من جزء آن 7% بودم، همچنین به یاد داشته باشید که من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما سهیم شوم.

یک بیسواد
یک بیسواد

مجموعه 53 تواشیح زیبای لبنانی و ایرانی با کیفیت بالا تقدیم به کاربران عزیز

تواشیح لبنانی

تواشیح لبنانی 1

تواشیح لبنانی 2

تواشیح لبنانی 3

تواشیح لبنانی 4

تواشیح لبنانی 5

تواشیح لبنانی 6

تواشیح لبنانی 8

تواشیح لبنانی 9

تواشیح لبنانی 10

تواشیح لبنانی 11

تواشیح لبنانی 12

تواشیح لبنانی 13

تواشیح لبنانی 15

تواشیح لبنانی 16

تواشیح لبنانی 17

تواشیح گروه قدر

تواشیح قدر 1

تواشیح قدر 2

تواشیح قدر 3

تواشیح قدر 4

تواشیح قدر 5

تواشیح قدر 6

تواشیح قدر 7

تواشیح قدر 8

تواشیح قدر 9

تواشیح قدر 10

تواشیح قدر 11

تواشیح قدر 12

تواشیح قدر 13

تواشیح قدر 14

تواشیح قدر 15

تواشیح قدر 16

تواشیح قدر 17

تواشیح قدر 18

تواشیح گروه اسوه

تواشیح اسوه 1

تواشیح اسوه 2

تواشیح اسوه 3

تواشیح اسوه 4

تواشیح اسوه 5

تواشیح اسوه 6

تواشیح اسوه 7

تواشیح اسوه 8

تواشیح اسوه 9

تواشیح اسوه 10

تواشیح اسوه 11

تواشیح اسوه 12

تواشیح اسوه 13

تواشیح ایرانی

تواشیح ایرانی 1

تواشیح ایرانی 2

تواشیح ایرانی 3

تواشیح ایرانی 4

تواشیح ایرانی 5

تواشیح ایرانی 6

تواشیح ایرانی 7

*راهنمای دانلود: بر روی گزینه Download کلیک راست کرده و گزینه Save target As را انتخاب کنید.

منبع

یک بیسواد
۱-پرونده ویژه فیلم "ظهور بسیار نزدیک است"- قسمت اول

در پی ساخت و توزیع لوح فشرده مستند "ظهور بسیار نزدیک است" و اظهار نظرهای متفاوتی که از سوی مراجع، علما، و پژوهشگران حوزه مهدوی اتفاق افتاده است و به دلیل پراکندگی اخبار منتشر شده در این باره، موعود پرونده مربوط به این واقعه را منتشر می نماید. این پرونده که در چند قسمت ارائه می شود بدون اظهار نظر در این مورد صرفا نقطه نظرات ارائه شده را در کنار هم جمع آوری کرده تا همه علاقمندان و پژوهشگران امکان تشخیص درست واقعه را به دست آورند. ضمنا به اطلاع می رسد که قریب به شش ماه پیش موعود نظرات خود را درباره نحوه بیان نشانه های ظهور و مصداق سازی ها ، در قالب های مختلفی ارائه کرده بود. نظر تمام مخاطبان را به قسمت های مختلف این گزارش جلب می کنیم.

۲- پرونده ویژه فیلم "ظهور بسیار نزدیک است"- قسمت دوم

همان طور که دیدیم در جوابیه ها و سایت «ظهور بسیار نزدیک است!» مطالبی به برخی روایات و بزرگان نسبت داده شده که موضع گیریهای متعدد و متنوعی را به دنبال داشته و بعضی درباره برداشتها از روایات سخن گفته و برخی انتساب مطالب به خود را تکذیب کردند.

۳- پرونده ویژه فیلم "ظهور بسیار نزدیک است"- قسمت سوم

محققان مهدویت و حتی پژوهشگاه تخصصی مهدویت این مستند را رد کرده‌اند. جالب اینکه حامیان این مستند پس از رد این مستند توسط یکی از محققان مهدویت که کتاب‌های ارزنده‌ای در این زمینه دارد به دروغگویی و دروغ‌سازی علیه ایشان روی آورده‌اند و بافته‌اند که ایشان گفته است مرحوم آیت الله العظمی بهجت(ره) شیعه نیست. در حالی‌که خود دفتر ایشان نقل مستند را از ایشان تکذیب کرده‌اند. البته ریزشیادان برای بقای خود به دروغ نیاز دارند.

۴- پرونده ویژه فیلم "ظهور بسیار نزدیک است"- قسمت چهار

معاون پژوهش مرکز تخصصی مهدویت با اشاره به مستند «ظهور بسیار نزدیک است»، گفت: برخی مباحث مهدویت به صورت غیرصحیح به مردم القا می‌شود و اشتهای غیرواقعی و کاذبی نسبت به ظهور امام زمان(عج) در ذهن مردم ایجاد می‌کند که اگر تصحیح نشود، به انحراف‌های بزرگی می‌انجامد.

۵- پرونده ویژه فیلم "ظهور بسیار نزدیک است"- قسمت پنجم

این مرجع تقلید ظهر نخستین روز عید نوروز در مسجد مقدس جمکران به انتقاد از پخش برخی فیلم‌های مستند در کشور گفتند: سی‌دی‌هایی را توزیع کرده‌اند که در واقع به اعتقادات مردم لطمه وارد می‌کند.

۶- پرونده ویژه فیلم "ظهور بسیار نزدیک است"- قسمت ششم

بعد از انتشار فیلم مستند " ظهور بسیار نزدیک است " دستهای پنهان و مرموز به شدت فعال شده و هر روز با اخبار راست و دروغ یا مغلطه ای جدید سعی در مخدوش کردن موج عظیم بشارت برخواسته از این سی دی دارند ، جدیدترین این تحرکات حضور در دفتر آیت الله علم الهدی و گرفتن شبهه تکذییبه ای از وی می باشد.

منبع:

http://www.apocalypse.blogfa.com/

یک بیسواد

الان نزدیک به یکسال و نیم از روزی که ما تلاش کردیم سبز باشیم، می گذرد اما کم‌کم رنگ‌مان دارد تغییر می کند وsabz با سرعت زیادی داریم هم رنگ تنه درختان می شویم. فراخوان این هفته باعث شد تا برگزار نشدن یک تجمع دیگر هم به رزومه ما افزوده شود که همین امر ما را بر آن داشت تا با آسیب شناسی فراخوان‌ها و تجمعات اخیر و همچنین ارایه چند راهکار از متمایل شدن رنگ‌مان به قهوه ای جلوگیری کنیم. ما که نفهمیدیم بالاخره رهبران این جریان چه کسانی هستند اما خود رهبران که احتمالا از رهبر بودن خود مطلعند، می توانند از این پیشنهادات ما استفاده کنند.

جای خوبی را برای تجمع انتخاب کنید

انتخاب یک جای مناسب برای تجمع، انصافا نصف تجمع است. متاسفانه مکان‌هایی که جدیدا برای تجمع اعلام می شود، تناسبی با جمعیت هدف ندارد. آمدن به خیابان انقلاب یا آزادی مستلزم خارج شدن از خانه، سوار شدن به اتومبیل، پیدا کردن جای پارک آن هم در مرکز شهر و انجام دادن همه این مراحل در حین بازگشت است که بر همگان واضح و مبرهن است، چنین انتظاری از طرفداران سبزاندیش ما انتظاری نابجا و بیش از حد است. خاصه آنکه بعضا دیده شده از هواداران خواسته می شود از میدان امام حسین تا میدان آزادی پیاده روی کنند که واقعا شرم آور است. بهتر است رهبران جنبش سبز که از آن‌ها در افواه عمومی به

سران عوضی، اسراییلی، خائن، قاتل و نامرد فتنه نام برده می‌شود، تکلیف هواداران را مشخص کرده و اعلام کنند که اگر براندازی رژیم چنین هزینه هایی دارد، ما برویم وقتی پولدار شدیم، بیاییم. در همین راستا، مکان‌هایی چون درکه، دربند، پارک ملت، خیابان فرشته و پیست اسکی توچال پیشنهاد می‌شود. ضمنا نباید از پشت بام‌ها نیز غافل شد مخصوصا که دیگر اکثر خانه ها آسانسور دارند.

در انتخاب مکان باید این نکته مورد توجه قرار گیرد که حداقل یکی دو مغازه که چیزی مانند ساندویچ یا لباس زنانه می فروشند، در آن حوالی وجود داشته باشد تا بتواند بهانه خوبی برای برخی آقازاده ها شود.

بهانه های مهمی جور کنید

با توجه به اینکه شایعه زندانی شدن موسوی و کروبی هم نتوانسته است موجب خیزش میلیونی جمعیت خلق لیبرال کمونیست خداجوی ایران شود، به نظر می رسد به بهانه های دلخراش تری نیاز باشد.

به عنوان مثال در این زمینه می توان از کروبی شجاع خواست که وارد میدان شود. قطعا او که همیشه آماده است برای آزادی ایران مورد تجاوز قرار گیرد، سخت نیست تا از پسرش بخواهد چنین شایعه ای را پخش کند. این کار اگر باعث انسجام جنبش نشود، قطعا موجب شادی و انبساط در میان هواداران شده که همین هم غنیمت است. پخش شایعه هایی چون بستن موهای زهرا رهنورد به اسب کشیدن او در خیابان، فرو کردن سیخ در گوش موسوی و درآوردن آن از دماغ او و یا قوی شدن احتمال یک در میلیون بازداشت فائزه هاشمی می تواند باعث خیزش یا خیزاندن جنبش شود.

اینترنت را قطع کنید

متاسفانه مشاهده شده که درست در ساعاتی که هواداران غیور ما در زیر پای دژخیمان رژیم مشغول چیبس خوردن و لاو ترکاندن هستند، عده ای از هوادارن پای اینترنت نشسته و مشغول بارگذاری پست های حماسی در فیس بوک و... می باشند. در صورتی که قطعا حضور آنها باعث خواهد شد تا جمعیت ما به اندازه انگشتان هزارپا شده و سه سوته رژیم را ساقط کنیم. بنابراین پیشنهاد می‌شود تا با قطع اینترنت، هواداران را مجبور کنیم از نزدیک شاهد وقایع باشند. این کار علاوه بر پرشور شدن تجمع، این حسن را دارد که موجب می شود تا از انتشار مطالبی که داد می زند نویسنده در تجمع حضور نداشته، جلوگیری شود و آبروریزی کمتری شود.

هم دیگر را تحریک کنید

علاوه بر سران جنبش، تمامی هواداران هم موظف هستند تا یکدیگر را به حضور در تجمع تحریک کنند. این کار می تواند با ارسال پیامک، تماس تلفنی و... صورت پذیرد. برای اجرایی شدن این طرح می توان به تنبیه کسانی پرداخت که این کار را نمی کنند. این مهم با توجه به تعداد هواداران و از طریق دیدن پیامک‌های گوشی آنها قابل انجام است. اما برای اینکار چند جمله تحریک کننده پیشنهاد می‌شود:

فحش گذاشتم هر کی نیاد تجمع.

لعنت بر پدر و مادر کسی که تو خونه اش بشینه.

هوی، عوضی پاشو بیا تو خیابون.

میای یا من بیام؟

خوشگله میای بریم تو خیابونا یه چرخی بزنیم، ماشین جدیدمو نشونت بدم؟

دهنتو ... که حاضری... ولی ... نداری پاشی بیای تو خیابون. واقعا که ... هستی.

تکذیب کنید

با توجه به اینکه در چند مورد اخیر ثابت شده است که از شکل و شمایل خیابان‌ها در ساعت‌های مانده به تجمع می توان میزان استقبال مردم را فهمید، بد نیست که در صورت مشاهده استقبال نکردن هواداران، ده بیست دقیقه مانده به ساعت فراخوان، تکذیبیه ای منتشر و تجمع را لغو کنیم. اگر دیدیم نه! افراد زیادی آمدند، تکذیبیه را تکذیب می کنیم. بعدش اگر دیدیم آن افراد زیاد هوادار ما نبوده اند و رهگذر بودند، تکذیبیه تکذیبیه را تکذیب می کنیم. اگر دیدیم آنها رهگذرانی بودند که می خواستند به تجمع بپیوندند، تکذیبیه تکذیبیه تکذیبیه را تکذیب می کنیم. فقط باید حواس‌مان باشد تعداد تکذیبیه ها از دستمان در نرود.

لباس های چهار فصل بپوشید

یکی از ضعف های ما این است که از داشته های خود درست استفاده نمی کنیم. این چه افتضاحی است که ما تصاویر یک تجمع را نداریم که تجمع کنندگان آن لباس زمستانی پوشیده باشند. فکرش را بکنید، اگر در تجمعات پس از انتخابات، مردم لباس زمستانی پوشیده بودند، الان می توانستیم همان تصاویر را قالب کنیم. بنابراین از همان معدود تجمع کنندگان خواهشمندیم که برای لحظاتی کاپشن خود را درآورده و با زیرپیراهنی در انظار حاضر شوند. به خدا جای دوری نمی رود. دیدید باز در تابستان فراخوان دادیم و نیامدید، بگذارید لااقل با این تصاویر دستمان به جایی بند باشد دیگر.

منبع:رجانیوز

یک بیسواد