خبرگزاری فارس: قوىترین و آخرین ضربه را ملت در روز نهم دى و بیست و دوى بهمن وارد کرد. کار ملت ایران در بیست و دوم بهمن، کار عظیمى بود، نُه دى هم همین جور. یکپارچگى ملت آشکار شد.
حکمت 1 :از نهج البلاغه
قَال َ[علیه السلام] کُنْ فِى الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ
درود خدا بر او ، فرمود: در فتنه ها چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد که سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند.
26 آبان ماه سالروز حماسه آزادسازی سوسنگرد در سال 59 است که حضرت آیتالله خامنهای نماینده وقت امام خمینی در شورای عالی دفاع نقش برجستهای در این زمینه داشتند و در شرایطی که بنیصدر با کارشکنیها و خیانتهایش ساز مخالف میزد، حضرت آیتالله خامنهای با همراهی جمعی از فرماندهان بهویژه شهید چمران، این حماسه بزرگ را هدایت کردند. این در حالی بود که در صورتی که سوسنگرد آزاد نمیشد، شرایط جنگ قطعاً به مراتب سختتر میشد.
سردار سرلشگر بسیجی فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در گفتوگویی جزئیات این ماجرا را بیان کرد که در ادامه آمده است:
• خدایا برای حلّ مشکلم به کدام راه متوسل شوم؟
• به محکمه مراجعه کنم ؟
• به کسی وکالت بدهم تا حق از دست رفته ام را به من بازگرداند؟
• خودم دست به کار شوم؟
• فعلاً صبر کنم تا خودش مجبور شود ...
• خدایا راه دیگری هم مانده که من به آن فکر نکرده باشم؟
اینها همه اندیشههای جوان هاشمی کوفهنشین است. او یقین دارد که سارق ششصد دینارش، برادر بزرگتر خود اوست؛ اما شکایت از برادر یعنی آب دهان را رو به بالا افکندن! مجازات برادر یعنی گوشت از پهلوی خود بریدن! پس چه باید کرد؟
ناگهان به فکر فرو میرود: "خوب است بروم سامرا و حکایت حال را با امام خود در میان بگذارم. او جانشین پیغمبر ماست. دانش او کهکشانها را هم زیر پا میگذارد!"
با همین تصمیم راه کوفه تا سامرا را طی میکند.
" سامرا امّا شهری است نظامی، پر از سرباز! و امام هم در محاصرهی نظامیان! با این اوضاع و احوال چگونه به امام راه پیدا کنم؟ درنگ هم جایز نیست، کسی که مرا تا اینجا دلالت کرده از این به بعد هم رهایم نمیکند. توکلت علی الله"
جوان هاشمی کسی را مییابد که او را به دم در خانهی امام حسن عسکری علیه السلام برساند؛ اما نه الآن؛ بلکه فردا نزدیکیهای ظهر!
جوان شب را در سامرا میگذراند. صبح زود برمیخیزد و با خود میگوید:"تا ظهر خیلی مانده! خوب است در شهر گشتی بزنم و ببینم چه خبر است!"
همین طور که قدمزنان مسیری را طی میکند، متوجه میشود دم در خانهای جمعیتی جمع شده و همه منتظرند!
- این خانه خانهی کیست؟ مردم اینجا چه میکنند؟
- معلوم میشود در این شهر غریبی که اسباس ترکی را نمیشناسی! او از ریشسفیدهای سامراست که حکومت او را برای رسیدگی به شکایات مردم نصب کرده است! مردم هم طبیعتاً برای تظلّم و دادخواهی نزد او جمع شده اند.
"خوب است من هم همین جا بمانم تا شاید شکایتم را بشنود و راهی برای حل آن بیابد!" جوان این کلمات را با خود گفت و همانجا مثل بقیه توی صف انتظار ایستاد.
خودش هم نمیدانست چرا تصمیمش را عوض کرد و امام را رها کرد و ماند... در همین افکار بود که صدای خادم خانه به گوش مردم رسید: "لحظاتی درنگ کنید! وقت استراحت آقای من اسباس فرا رسیده است! او باید همین الآن با دوستانش تخته نرد بازی کند و بعد شما را بپذیرد!"
چیزی نمانده که جوان از تعجب شاخ در بیاورد! اما هیچ نشانی از حیرت در چهرهی مردم نمیبیند! او مات و مبهوت، غرق افکار خود مانده و شاهد آن همه تناقض!!
در این هنگام متوجه میشود کسی از کنار او رد شد و او را به اسم صدا زد!
"خدایا او چه کسی میتواند باشد؟ کیست که مرا در این شهر غریب بشناسد؟ " پاهایش سست میشود و آرام آرام به دنبال صاحب سخن راه میافتد.
مرد سرعتش را کم میکند تا جوان به او برسد. اولین سؤال این است: تو کیستی که مرا به نام میشناسی؟ و مرد بیدرنگ جوان را از تحیّر در میآورد: من فرستادهی امام حسن عسکری هستم! مولایم منتظر توست!
جوان با شنیدن این سخن یکّه میخورد! یادش میآید که اصلاًً برای همین این همه راه آمده است! پس چرا در خانهی دیگری ایستاده بود؟
- پس چرا ایستاده ای جوان؟ مگر نمیخواهی مولایم را ببینی؟
مرد این را گفت و بدون آن که منتظر بماند راه افتاد. لحظاتی بعد، جوان همراه او بود و با سرعتی بیش از قبل کوچههای سامرا را همراه با خادم امامش طی میکرد تا سرانجام به دم خانه رسید و با اجازهای که از قبل برای ورود داشت، داخل خانه شد.
امام علیه السلام همچون همیشه لبخند بر لب از جوان پرسید: "چطور شد که دیشب از ما حاجتی داشتی اما صبحگاهان به سراغ دیگران رفتی؟"
عرقی که بر پیشانی جوان نشسته بود سرازیر شد و تمام صورتش را فرا گرفت! چه باید میگفت؟ امام درست فرموده بود! خودش هم نمیدانست چرا از یاد امام غافل شد؟ حالا با چه رویی حاجتش را بگوید؟
امام اما خزانهی هر چه دانش است نزد اوست! خبر دادن از غیب، برای او مثل آب خوردن است! با این همه، او معدن رحمت هم هست؛ کوه دانش و گذشت، شرمساری و حیرت جوان کوفی را با این جملات درهم کوبید:
"برخیز و به شهر خود برو! برادرت آنچه برده بود برایت پس آورده! او واقعاً نادم و پشیمان شده است! در این باره شک مکن. به شهر که رسیدی مهربان باش و با او مدارا کن. اگر خواستی بخشی از اموالت را به او ببخش و اگر انفاق نکردی، او را به سراغ ما بفرست تا کمکش کنیم."
آرامشی عجیب سرتاسر وجود جوان را فرا گرفت. خوشحال از این که امام بدون هیچ دردسری مشکل او را حل کرد. برخاست و یکسره خود را به کوفه رساند. وقتی به خانه رسید آنچه امام خبر داده بود با چشم خود میدید...
پ . نوشت:
حکایت شکایت را که رضا شیرازی(در شهر بی حصار) نقل کرده و در بحار(الانوار50: 247) به نقل از کمال الدین شیخ صدوق آمدهاست، خواندیم.
اینک ما و شکایتهایمان! کیست که بی شکایت باشد؟! کیست که از حجم پروندهها در مراجع قضایی بی اطلاع باشد؟ کدام دادسرا و دادگاه است که مراجعه کننده نداشته باشد؟ و کداممان یک بار به جای این در و آن در زدن، بهجدّ از سویدای باطن به فرزند همین امام مراجعه کرده و او را خالصانه فراخواندهایم و شکایتمان به حضرتش بردهایم؟ مگر نه آنچه برای ما دشوار و نشدنی است برای او سهل است و ممکن؟! مگر نه او ملجأ الاهی است برای درماندگان و واماندگان؟!
پس چرا رهایش کردهایم؟ چرا سراغش نمیرویم؟ چرا جادهی دل را به سویش صاف نمیکنیم؟ چرا دل به او نمیدهیم؟ چرا راهمان را به سوی او ...؟
به امید روزی که چنین شویم.
چندسال پیش هیئت میردیم جمکران ولی حالا به دلیل گرفتاری کاری که برام پیش اومده نمیتونم برم قسمت نیست
همینجا از دوستانی که میرن جمکران التمای دعا دارم مارو هم دعا کنید خرچه زودتر به جمع دوستانم بپیوندم
امیدوارم از این احادیث استفاده کنید میتونید به صورت اس ام اس برا دوستانتون ارسال کنید
.
-انا المهدی (و)انا قائم الزمان ،انا الذی املاها عدلاکما ملئت جورا ،ان الارض لا تخلو من حجه و لا یبقی الناس فی فتره و هذه امانه لا تحدث بها الا اخوانک من اهل الحق.
من مهدی و قائم الزمان هستم .من آن کسی هستم که زمین را پر از عدل می کنم ،همان گونه که پر از ستم شده است .زمین هرگز از حجت خالی نمی ماند و مردم در وقفه نمی مانند .واین امانتی است که جز به برادرانت از اهل حق مگو .
کمال الدین ،ص ۴۴۵.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲-انا بقیه الله فی ارضه ،والمنتقم من اعدائه .
من ذخیره خدا در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان هستم .
بحارالانوار ،ج ۵۲،ص ۲۴/کمال الدین .
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۳-انا خاتم الاوصیا و بی یدفع الله عزوجل البلا عن اهلی و شیعتی .
من آخرین وصی هستم که خداوند بزرگ به وسیله من گرفتاریها را از خاندان و شیعیانم دور می گرداند.
کمال الدین ،ص ۴۴۱.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۴-… لیس بین الله عزوجل و بین احد قرابه و من انکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح (ع)
بین خدای بزرگ و هیچ کس خویشاوندی نیست ،وهر کس مرا انکار کند از من نیست ،و راه او راه پسر نوح است .
کمال الدین ،ص ۴۸۴.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۵-… اما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب ….
اما کیفیت بهره برداری مردم از من در زمان غیبتم همانند بهره برداری آنان از خورشید است ،هنگامی که ابر خورشید را از دیدگان پنهان کند .
کمال الدین ،ص ۴۸۵.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۶-… انی لامان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء .
وجود من برای اهل زمین موجب امان است ،همان گونه که ستارگان برای اهل آسمانها موجب امان هستند .
کمال الدین ،ص۴۸۵.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۷-قلوبنا اوعیه لمشیه الله فاذا شاء شئنا .
دلهای ما ظرف اراده و مشیت خداست .پس هرگاه او چیزی را اراده کند ،ما نیز همان چیز را اراده می کنیم .
بحار الانوار ،ج۵۲،ص ۵۱/غیبت شیخ
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۸-واذا اذن الله لنا فی القول ظهر الحق واضمحل الباطل .
هنگامی که خدا به ما اجازه سخن گفتن بدهد ،حق آشکار شود و باطل نابود گردد .
بحارالانوار ،ج۵۳،ص۱۹۶/غیبت شیخ .
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۹-کل من نبرا منه فان الله یبرا منه و ملائکته و رسله و اولیائه .
هر کس که ما از اوبیزاری جوییم ،خدا و فرشتگان و پیامبران و اولیائش نیز از او بیزاری می جویند .
احتجاج ،ج۲،ص۴۷۴.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۰-ان الله معنا فلا فاقه بنا الی غیره والحق معنا فلن یوحشنا من قعد عنا و نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا .
خدابا ماست و بابودن او نیازی به غیر او نداریم و حق با ماست و هرکس از اطاعت ما سر پیچی کند ،ما را به وحشت نمی اندازد ،ومادست پرورده پروردگارمان هستیم ،وآفرینش بعد از ما دست پرورده ما هستند.
بحار الانوار ،ج۵۳،ص۱۷۸/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۱-… اما ظهور الفرج فانه الی الله تعالی ذکره و کذب الوقاتون .
اما ظهور فرج ،پس آن به اراده خدایی است که یادش بزرگ است ،وهرکس (برای ظهور )وقت تعیین کند ،دروغ گفته است .
کمال الدین ،ص۴۸۴.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۲-اکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم .
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید ،زیرا همین موجب فرج و گشایش شماست .
کمال الدین ،ص۴۸۵.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۳-فا غلقوا ابواب السوال عما لا یعنیکم و لا تتکلفوا علم ما قد کفیتم .
از آنچه برایتان سودی ندارد پرسش نکنید ،وخود را برایی دانستن آنچه از شما نخواسته اند به زحمت نیندازید .
بحارالانوار ،ج۵۲،ص۹۲/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۴-فی ابنه رسول الله صلی الله علیه و آله لی اسوه حسنه .
فاطمه دختر پیامبر (ص)برای من الگوی نمونه ای است .
بحار الانوار ،ج۵۳،ص۱۸۰،احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۵-… اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجه الله علیهم .
اما در رویدادهای تازه که برای شما واقع می شود ،به روایت کنندگان احادیث ما مراجعه کنید ،زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدابر آنان هستم.
کمال الدین ،ص ۴۸۴.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۶-فاتقواالله وسلموالنا وردوا الامر الینا فعلینا الاصدار کما کان منا الایراد و لاتحاولو ا کشف ما غطی عنکم .
از خدا بترسید و تسلیم ماشویدوکارها را به مابسپرید .پس بر ماست که شما را از سر چشمه سیراب گردانیم ،همان گونه که بردن شما به سوی سرچشمه به وسیله ما بوده است .ودرپی آنچه از شما پوشیده شده است نروید.
بحارالانوار ،ج۵۳،ص۱۷۹/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۷-قد آذانا جهلا الشیعه و حمقاوهم و من دینه جناح البعوضه ارجح منه .
نادانان و کم خردان شیعه و کسانی که پروبال پشه از دینداری آنان برتر و محکمتر است ،مارا آزار می دهند.
احتجاج ،ج۲،ص۴۷۴.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۸-ولاتمیلوا عن الیمین و تعدلوا الی الیسار واجعلوا قصدکم الینا بالموده علی السنه الواضحه.
از راه راست به راه چپ منحرف نشوید ،و مقصد خود را با دوستی ما بر اساس راهی که روشن است به طرف ما قرار دهید .
بحارالانوار ،ج۵۳،ص۱۷۹/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۱۹-لو ان اشیاعنا و فقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفا بالعهد علیهم لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا علی حق المعرفه وصدقها منهم بنافما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه و لانوثره منهم.
اگر چنانکه شیعیان ما –که خداوند بر انجام طاعت خویش ،آنها را موفق گرداند –در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند همدل می شدند ،میمنت دیدار ما از ایشان به تاخیر نمی افتاد و سعادت دیدن ما زودتر نصیبشان می شد دیداری بر مبنای شناختی درست و صداقتی از آنان نسبت به ما .وما را از شیعیان دور نگه نمی دارد ،مگر کردارهای آنان که به مامی رسد و برای ما ناخوشایند و دوراز انتظار است .
بحار الانوار ،ج۵۳،ص۱۷۷/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۰-فلیعمل کل امری منکم ما یقرب به من محبتنا ولیتجنب ما یدنیه من کراهیتنا و سخطنا .
هر فردی از شما باید به آنچه عمل کند که به وسیله دوستی ما تقرب می جست .واز آنچه اورا پست می گرداند که همان ناخوش داشتن و خشم ماست دوری نماید.
بحارالانوار ،ج۵۳،ص۱۷۶/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۱-فانا یحیط علمنا بانبائکم ولایعزب عنا شی من اخبارکم .
مااز اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم وهیچ یک از آنها برما پوشیده نیست.
بحارالانوار ،ج۵۳،ص۱۷۵/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۲-انا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم و لو لا ذلک لنزل بکم اللاوا واصطلمکم الاعدا فاتقوا الله جل جلاله .
ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم که اگر جز این بود ازهرسو گرفتاری برشما فرود می آمد ودشمنان ،شما رااز بین می بردند .پس از خدای بزرگ بترسید.
بحارالانوار ،ج۵۳،ص۱۷۵/احتجاج .
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۳-لو لا ما عندنا من محبه صلاحکم و رحمتکم و الاشفاق علیکم لکنا عن مخاطبتکم فی شغل ….
اگر محبت شما را نداشتیم و صلاحتان را نمی دیدیم وبه خاطر ترحم و شفقت بر شما نبود ،گفتگوی با شما را ترک می کردیم.
بحارالانوار ،ج۵۳،ص۱۷۹/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۴-من اکل من اموالنا شیئا فانما یاکل فی بطنه نارا و سیصلی سعیرا .
هر کس (به ناحق )چیزی از اموال مارا بخورد،همانا آتش در شکم خود می خورد ،وبه زودی به رودر آتش جهنم می افتد.
کمال الدین ،ص۵۲۱.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۵-… فلا یحل لاحد ان یتصرف من مال غیره بغیر اذنه فکیف یحل ذلک فی مالنا .
وقتی برای هیچ کس جایز نیست که در مال دیگران بدون اجازه آنان تصرف کند ،پس چگونه این کار در مال ما جایز می شود ؟
کمال الدین ،ص۵۲۱.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۶-… اما اموالکم فلا نقبلها الا لتطهروا فمن شا فلیصل ومن شا فلیقطع فما آتانی الله خیر مما آتاکم.
اموالی که شما به ما می رسانید ،ما آنها را نمی پذیریم مگر آنکه پاکیزه شوید .پس هر که می خواهد آنها را به ما برساند و هر کس می خواهد نرساند .آنچه خدابه ما داده بهتر است از آنچه به شما داده است .
کمال الدین ،ص۴۸۴.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۷-… فان فضل الدعا والتسبیح بعد الفرائض علی الدعا بعقیب النوافل کفضل الفرائض علی النوافل ….
برتری دعا و تسبیح گفتن پس از نمازهای واجب ،در برابر دعا پس از نمازهای مستحب مانند برتری واجبات بر مستحبات است .
بحارالانوار ،ج۵۳،ص۱۶۱/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۸-سجده الشکر من الزم السنن و اوجبها .
سجده شکر از لازمترین و بایسته ترین مستحبات است .
بحارالانوار ،ج۵۳،ص۱۶۱/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۲۹-… فما ارغم انف الشیطان بشی مثل الصلوه فصلها و ارغم انف الشیطان .
هیچ چیز مانند نماز ،بینی شیطان را به خاک نمی ساید .پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بسای .
بحار النوار ،ج۵۳،ص۱۸۲/احتجاج.
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-
۳۰-ان استرشدت ارشدت وان طلبت وجدت.
اگر خواستار ارشاد باشی ارشاد می شوی ،واگر جوینده باشی یابنده خواهی بود.
بحارالنوار ،ج۵۱،ص۳۳۹/کمال الدین
پستهای مرتیط: