مرکزپژوهش

پيوندهاي روزانه

۱۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی

ای کاش آخرین اسیری باشم که آزاد میشوم

تازه توی باغچه جلوی آسایشگاه سیر کاشته بودیم که 9ماه بعد ثمر میداد . صدام گفته بود صبح جمعه 26مرداد اولین سری اسرا را آزاد میکند . باور نکردیم تا جمعه 26مرداد که از تلوزیون دیدیم بچه ها توی خاک ایران از اتوبوس پیاده شدند . اسیرم که کردند بیست ساله بودم؛ حالا بیست و هشت سالم بود توی اتوبوس به همه چیز فکر میکردم ؛ به روزهای اول ؛ به اردوگاه؛ به سربازهایی که وقت آمدن ما بغض کرده بودند ؛ به حاج آقا ابوترابی که با دونفر دیگر نگهش داشتند. توی آن اردوگاه خالی وخلوت . لابد هرکس جز او بود دلش میترکید اما حاج آقا خوشهال بود می خندید ومیگفت : آرزویش برآورده شده ؛ آرزو کرده بود آخرین اسیری باشد که آزادش می کنند .

 روحش شاد ویادش گرامی باد

یک بیسواد
 امروز داشتم ایمیلهام رو چک میکردم که این مطلب رو دیدم. چند ف/ی/ل/ت/ر شکن دائمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  تازه آن هم رایگان  . البته نه خیلی رایگان چون باید خودت حدالقل برایش یک ذره زحمت بکشی . گفتم مطمئنم خیلی ها میتواننند از این مطلب استفاده کنند . ما که بخیل نیستیم این شما و این هم چند ف/ی/ل/ت/ر  شکن دائمی . حتما از این ف/ی/ل/ت/ر شکن ها استفاده کنید(رد خور ندارد).

با تشکر از دوست عزیزم غیاثی که این مطلب رو برام ارسال کرد

 

یک بیسواد

دیدارآمنه بهرامی با رئیس جمهور

آمنه بهرامی؛ همان دختری که مردانگی را از علی (ع) آموخت و به زیبایی چشم پوشید بر گناه کسی که دنیا را برایش تیره و تار کرد. دنیا در برابر چشمان آمنه تیره و تار اما نور دلش دو چندان شد.

آمنه بهرامی چه  زیبا گفت از عشق اش به وطن، به ایران و ایرانی و چه زیبا گفت و تقدیر کرد از رهبر و رییس جمهورش.

شاید چشمان او برای ابد بسته شد اما او چشم نبست بر خون هزاران شهیدی که درخت انقلاب را ابیاری کرده است. او چشم نبست بر رهبری که بهترین رهبرهای دنیاست و چشم نبست بر ممکت اش، بر وطن اش و بر ملت ایران

دولت اسپانیا او را تطمیع کرد:

«چشمانت را به مانند روز اول خوب می کنیم؛
اما به یک شرط: در تلویزیون ما حاضر شوی و اعلام پناهندگی کنی و در تلویزیون ما از دولت و نظام ایران بدگویی کنی.»

اما آمنه خیلی مردتر است از امثال محمد حسینی ها.

امثال حسینی ها مملکت و وطن و مردم خود را به چند دلار فروختند؟

اما آمنه نشان داد عشق به وطن یعنی چه!

آمنه ایستاد و عشق اش را به هیچ قیمتی نفروخت حتی به قیمت درمان چشمان اش.

او عاشق ایران است. اوشعار نمی دهد و اهل عمل است. او از همه انهایی که در گوشه ای از دنیا نشسته اند و خود را عاشق اب و خاک ایران می دانند عاشق تر است.

آمنه مردانه در برابر ضد انقلاب ایستاد و حاضر به پناهندگی نشد.

او مردانه ایستاد و به وطن فروشان درس مردانگی داد.

خود را کوچکتر از آن میدانم که سخن از مردانگی زنی بر زبان جاری کنم که از خیلی کسانی که مردانگی را در صدای بلند و موی صورت می دانند، مردتر است.

آمنه مردتر است از هرچه میرحسین و کروبی و خاتمی و تمام کسانی که به عشق حضور در تی وی های لس انجلسی پا می گذارند بر آرمان های ملتی بزرگ با هزاران سال ریشه و اعتقاد. بر آرمان های ملتی که امروز بروی پای خودش ایستاده و زیر بار حرف زور کسی هم نرفته است.

آمنه مردانگی را در کلاس زینب (س) آموخته و باید بوسید دستان پدر و مادری را که چنین مردی تربیت کرده اند.

افتخار می کنم در مملکتی زندگی می کنم که نفس های مردانی چون آمنه بهرامی در هوای شهرش موج می زند و آسمان شهرم تطهیر شده از نفس کمتر از حیوان امثال محمد حسینی ها!

در کلیپ زیر گوشه ای از اظهارات آمنه بهرامی را می بینید در پاسخ به درخواست پناهندگی دولت اسپانیا


لینک دانلود

 

یک بیسواد

سلام به درخواست یکی از دوستان کد نوای جبهه ۱

شادی روح شهدا وامام شهدا صلوات

کد نوای جبهه بدون هیچ تغییری در وبلاگ خود قرار دهید

 

برای تست نوای جبهه  به ادامه مطلب مراجعه بفرمائید لطفا

یک بیسواد

مریم فرهانیان در 24 دی ماه 1342 متولد شد. یعنی 7 ماه و ده روز پس از 15 خرداد و آغاز نهضت حضرت روح الله .
امام که به ایران برگشت و انقلاب پیروز شد ، مریم کمتر از 15 سال سن داشت ولی دیگر آرام نگرفت . جنگ که شروع شد ، حاضر به ترک آبادان نشد و سرانجام 6 سال و 6 ماه و 9 روز پس از پیروزی نهضت روح الله ، به تاریخ 13 مرداد 1363 ، با آتشبار متجاوزان بعثی ، در حجله شهادت آرام گرفت.
از خانواده مریم ، برادرش مهدی نیز «عندربهم یرزقون» است.
روحمان با یادشان شاد

شهیده مریم فراهانیان

در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آسایش مکن

زلف خود راازروسری بیرون مریز در مسیر چشمها افسون مریز
یاد کن از آتش روز معاد طرّه گیسو مده در دست باد
خواهرم دیگر تو کودک نیستی فاش تر گویم عروسک نیستی
خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان را ببین
خواهرم این لباس تنگ چیست پوشش چسبان رنگارنگ چیست
خواهرم اینقدر طنّازی مکن با اصول شرع لجبازی مکن
در وجود خویش سرگردان مشو نو عروس چشم نامردان مشو
پوشش زهرای اطهر مگر اینگونه بود؟؟؟

دیروز وامروز

قربون لطف وصفاتون شهدا دل ماتنگ براتون شهدا
قربون عهدووفاتون شهدا سروجون ما فداتون شهدا
چقدر شلمچتون صفا داره بوی عطر خاک کربلا داره
هردلی که عشق کربلا داره آرزوی دیدن شما داره

 

یک بیسواد

سلام به همه امیدوارم طاعات وعبادات همه شما عزیزان مورد قبول درگاه حق تعالی قرار بگیره انشاء الله

شلمچه کجاست ؟

شلمچه سرزمینی است که ملائک در آن سجده می کنند و برای بوسه زدن بر خاکش از هم سبقت میگیرند.

شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت ، شلمچه ، آینه ایست که تمام جبهه با خاکهای سرخش در آن می درخشد. و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت میوزد.

شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است . شلمچه شهر شهود و شهادت است  شلمچه مثنوی بلندایثار است و فرودگاه عشق و عروجگاه دل . صحرای خشکی که دریای مواج خون و اشکهای عاشقانه در تربت پاکش دارد با قلب خونینی که هنوز زیبا و دلنواز می تپد و خون غیرت و مردانگی را در رگهای این دیار می دواند و حدیث بلند حیات با عزت را زمزمه می کند. زمین خاکی شلمچه ، زیباتر از آبی آسمان است چرا که شلمچه قتلگاه مرغان عاشقی است که برای وصال بی قرار بودند و از کوچه پس کوچه های منیت و مادیت رهیده و به شهر دلگشای معنویت و شهادت دل بستند.

آری ! شلمچه شاهنامه بلند شهادت است ، دیوان عاشقی است ، شعرهای سرخ ، با واژه های خون ، به وزن عشق و قافیه هایی از جنس قلب پاره پاره عاشقی و در قالب غزل عشق و مثنوی بلند شهادت » ، دیوانی که شکسته دلان عارف با قلم استخوان و مرکب خون و با خط شکسته عروج نوشتند و این صفحه طلایی تاریخ ایران اسلامی را با خون دل تهذیب شده شان تذهیب کردند. آری ! شلمچه کتاب است ، خواندنی ترین کتاب حماسه . شلمچه آسمان است سرشار از ستاره های سرخ .شلمچه بهار است لبریز از گلهای محمدی ،شلمچه دریاست ، مواج از موجهای عاشقی .

شلمچه بازار است ، بازار عشقبازی و جانبازی ، شلمچه تابلو است تابلوی حماسه و عرفان که بر تارک تاریخ ایران اسلامی می درخشد. جایگاه اهل زیارت است نه اهل زر ، زیارتگاه دلدادگانی که خود زائرانی بودند که در نیمه راه سفر عاشقی پرپر شدند و به مولای عشق پیوستند و زیباترین حدیث بندگی را با بندبند وجودشان و با قطره قطره خونشان نوشتند. یعقوبهای بی قراری که برای رسیدن به یوسف زیبای شهادت بی قراری می کردند و زلیخای دنیای نتوانست آنها را مفتون خویش کند. آنان که هنوز از دشمن نفس خویش رها نشده اند و دلشان در تصرف شیطان است چگونه می توانند قدر مجاهدانی را بدانند که در کوله پشتی دلشان جز عشق و ایثار نبود. آنان باید بدانند که شلمچه و شهیدانش و شاهدان و شائقان و مشتاقانش خورشید بی غروبند ، چرا که عاشورا و عاشورائیان آفتاب آسمان عشقند که هیچ ابر آلوده و تاریک یزیدی نمی تواند جلوی تابش آنها را بگیرد.

پستهای مرتبط:

بزار ماهم یه یادگاری از جنگ داشته باشیم ...

15نفر نیرو وشش روز گرسنگی

فرشته پلاک طلایی میخواد ...  

یک بیسواد
فرزندشهید سنگ‌قبر پدر را به‌خانه‎برد/انقراض‌فرهنگی در گورستان‌های‌جدید

گروه استان‌ها-خراسان رضوی: نوشته ها و عکس‌های موجود در مزار شهدا بخشی از میراث شفاهی دفاع مقدس است که امروز با ندانم کاری برخی مسئولین در آستانه نابودی قرار گرفته است.

تخریب قبور شهدا که تحت عنوان ساماندهی یا بازسازی انجام می‌گیرد با یکسان سازی قبور، بخشی از تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس را نابود می کند.

ویترین‌هایی که خانواده شهدا بر سر مزار عزیزان‎شان قرار داده شده بودند و دربردارنده تصاویر، وسایل و سایر نمادهایی از آن شهید است، موجب شده تا مزار شهدای دفاع مقدس تبدیل به یک موزه مردم شناسی دفاع مقدس شود که با سلیقه مردم ایجاد شده است.

از میان برداشتن این ویترین‌ها و همسان سازی قبور شهدا اگرچه با عنوان فریبنده ساماندهی انجام می‌گیرد اما نتیجه ای جز از بین رفتن این مرجع بزرگ شناخت دفاع مقدس نخواهد داشت.

یکسان سازی قبور شهدا یا آب در آسیاب دشمن؟

در این زمینه یکی از کاربران کاشمری با ارسال یادداشتی در مورد تخریب قبور شهدا در این شهر نوشته است:

چندروز قبل بعد از مدت‌ها به آرامگاه شهید مدرس رفته بودم  و به دنبال تابلوی زیارت‌نامه شهـدا می گشتم، ولی خبری از آن تابلوی قدیمی نبود.

دیدن بچه هایی که اطراف قبور شهدا اسکیت بازی می کردند و عبور و مرور بی تفاوت اکثر خانواده ها از بین قبور شهدا، من را به‌یاد مطلبی انداخت که تیترش این بود که "تبدیل گلزار شهدا به چیزی شبیه پارک، ما را به حقیقت شهدا نزدیک می کند یا دور؟"

در ذهنم گلزار شهدای آرامگاه را با گلزار شهدای باغمزار مقایسه می کردم: سنگ های سفید و عکس های باطراوت ویترین مزار شهدا در باغمزار کجا و سنگ قبرهای سیاه و عکس‌های بی روح حکاکی شده روی آن‌ها در آرامگاه کجا؟ اکثر افراد با دیدن گلزار شهدای باغمزار و ویترین‌های مزین به عکس شهدا و پرچم برافراشته اسلام می ایستادند و با نثار فاتحه ای ادای دین می‌کردند....

منبع: رجا نیوز

یک بیسواد

سلام دوستان ببخشید اگر دیر آپ کردم یه کمکی گرفتار بودم شرمنده منتظر باشید تو همین پست انشاء الله چندتا دیگه نوا برای دانلود قرارمیدم التماس دعا

نواهای زیبا برای ماه مبارک رمضان

این دهان بستی دهانی باز شد

 اسپیکرها رو روشن کنید وبشنوید

 

کد این نوا برای درج در وبلاگ

 

یک بیسواد

آهنگ میهن من +کد درج در وبلاگ+پخش آنلاین +دانلود

 کد سرود میهن من برای درج در وبلاگ

دانلود سرود میهن من

یک بیسواد

مسعود ده‌نمکی گفت: طرح فیلمنامه «رسوایی» را از زمان ساخت «اخراجی‌ها3» آماده داشتم.

این کارگردان در گفت‌وگویی با ایسنا، درباره فیلم جدیدش اظهار کرد: طرح «رسوایی» را به یکی دو فیلمنامه‌نویس دادم و در نهایت خودم آنرا نوشتم که در حال حاضر برای نهایی شده به مشورت و کارشناسی نیاز دارد.

وی ادامه داد: ممکن است نام این فیلم با عنوان «اخراجی ها4» و یا ترکیبی از دو اسم باشد، اما ساختش بعد از دریافت پروانه ساخت جزو برنامه‌های امسال‌ام است.

پستهای مرتبط

تیتراژ پایانی اخراجیها3 به همراه کد نوا برای وبلاگ

یک بیسواد