مرکزپژوهش

پيوندهاي روزانه

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

به نام او که هرچه دارم از اوست

در بیمارستانی دوبیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعداز ظهر یک ساعت روی تختش که کنار پنجره اتاق بود بنشیند، ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد وهمیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.

آنها ساعتها با هم صحبت میکردند ؛ از همسر، خانواده،خانه،سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف میزدند وهر روز بعداز ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود  می نشست وتمام چیزهایی که بیرون از پنجره می دید برای هم اتاقیش توصیف می کرد،

"پنجره رو به یک پارک باز می شود که دریاچه زیبایی دارد، مرغابیها وقوها در دریاچه شنا می کنند وکودکان با قایقهای تفریحیشان در آب سرگرم هستند، درختان کهن به منظره بیرون زیبایی خاصی بخشیده اند وتصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می شود"

همانطور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می کرد هم اتاقیش چشمانش را می بست واین مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد وروحی تازه می گرفت .

روزها وهفته ها سپری شد، تا اینکه روزی مرد کنار پنجره از دنیا رفت ومستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند مرددیگر که بسیار ناراحت بود تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند ، پرستار این کار را با رضایت انجام داد. مرد به آرامی وبا درد بسیار خودرا به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیاندازد بالاخره می توانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی ...

در کمال تعجب با یک دیواربلند مواجه شد .

مرد با تعجب به پرستار گفت که هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیز را از پشت پنجره برای او توصیف می کرده است .

پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد نابینا بود .

یک بیسواد
در خدمت و خیانت نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها؛
 
 

عاطفه صادقی:     

1- در بررسی جریان‌های مختلف که دارای عقبه مبارزاتی سیاسی قبل از انقلاب و بعد از آن هستند جدال فکری و عملی دو جریان، بررسی نحوه عملکرد و واکنش آنها به حوادث مختلف و اقبال مردم به آن‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است.

گفتمان اسلام فقاهتی و گفتمان اسلام لیبرال

گفتمان اسلام فقاهتی در چارچوب رویکرد مبارزاتی و سیاسی امام خمینی(ره) قابل ارزیابی است این گفتمان در برابر اومانیسم، سکولاریسم و ملی گرایی، حقوق بشر و دموکراسی غربی بر خدامحوری، حاکمیت دین بر جامعه و سیاست در قالب نظریه ولایت فقیه، توجه به سنن غیبی الهی، امت گرایی، حقوق بشر اسلامی، تعهد، اسلامی کردن دانش‌ها و دانشگاه‌ها، آزادی در چارچوب شرع، امت گرایی اسلامی، استکبار ستیزی و حمایت از مستضعفان، صدور انقلاب و باز سازی جامعه بر اساس احکام فقهی اسلام و اجرای مجازات‌های اسلامی و ... تآکید دارد

در مقابل تمام جریان‌هایی مانند نهضت آزادی، حزب جمهوری خواه خلق مسلمان، گروهک ملی مذهبی و ... که مسامحتا همه آن‌ها را در قالب "گفتمان اسلام لیبرل" می‌نامیم و شامل رویکرد گروه‌های ملی گرا، چپ و سکولار نیز می‌شود ناظر بر گفتمانی است که اصالت دادن به دستاورهای سیاسی و اجتماعی غرب را با تلفیقی از دین‌داری و معنویت اسلامی مد نظر قرار می‌دهد و در هر حال برای تفسیر دین خود را بی‌نیاز از اجتهاد روحانیت می‌داند البته با اولویت پذیرش مرجعیت پوزیتیویسم و علم تجربی و  سنجش و تحلیل دین بر اساس این علوم ، عصری کردن دین، آزادی، دموکراسی و حقوق بشر غربی.

واضح است که در نتیجه چنین نگاهی رگه‌های سکولاریسم در این گفتمان بسیار پر رنگ است.

این گفتمان با اجرای احکام اسلامی به ویژه مجازات‌های اسلامی، اجباری شدن حجاب، ولایت فقیه و نظارت فقیهان مخالف است و در سیاست خارجی طرفدار مصالحه با غرب، ایجاد روابط حسنه با کشورهای غربی و علی الخصوص امریکاست بر منافع ملی به عنوان اصل تعیین کننده سیاست خارجی با نظر به ملی‌گرایی تأکید دارد.

2- واقعیت این است که جدال همیشگی سیاست بعد از انقلاب در این عرصه بوده است یعنی، جدال میان اسلام فقاهتی و اسلام لیبرال.

 اگر چه این جدال در بعضی مواقع خود را پررنگ ساخته و در مواردی دیگر در قالبی رقیق شده به صورت جبهه و طیف اصلاح طلبی عیان شده است، اما اطلاق "اسلام لیبرال" برآن نشان‌دهنده ریشه و مبنای مشترک این گفتمان است.

گروه‌های ملی مذهبی‌ و نهضت آزادی ،خواه ناخواه در گفتمان اسلام  لیبرال جای می‌گیرند. بررسی سیر مبارزات و تلاش‌ این جریان برای حذف رژیم پهلوی خصوصا افرادی مانند بازرگان، یزدی و سحابی که سابقه مبارزاتی قابل توجهی نیز در قبل از انقلاب دارند نشان می‌دهد، هدف مشترک مبارزه برای حذف رژیم پهلوی از یک سو و اقبال عمومی و نفوذ شخصیت امام خمینی(ره) از سوی دیگر باعث همراهی این افراد با گفتمان اسلام فقاهتی به رهبری امام بود تا هدف مشترک محقق شود و البته این همراهی، مانع از بروز  اختلافات در آن مقطع می‌شد.

با آغاز انقلاب، تدوین قانون اساسی و شکل گیری دولت موقت این اختلافات فکری و مبنایی خود را نشان داد

حال سوال این است که چه چیز باعث شد تا مردم اسلام فقاهتی را  انتخاب کرده و نسبت به صداقت و دلسوزی گفتمان اسلام لیبرال تردید کنند؟!

3- ناکارآمدی و تخریب اولین چهره دولت داری در انقلاب و عدم همراهی با انقلاب مردم

سابقه مبارزاتی اسلام لیبرالی با حکومت پهلوی را می‌توان در یک جمله که نقل قولی است از خود اعضای نهضت آزادی و به تبعیت از منش دکتر مصدق، چنین خلاصه کرد: "شاه باید سلطنت کند نه حکومت"

با این حال بنا را بر رویکرد کاملا هماهنگ با رویکرد مردم به رهبری امام خمینی(ره)، در مبارزه گذاشته و رفتار نهضت ملی و در یک کلام گفتمان اسلام لیبرالی را در دولت موقت بررسی می‌کنیم؛

با وجود واگذاری مسئولیت دولت موقت از سوی امام خمینی(ره) به متفکر و نفر اول نهضت آزادی یعنی بازرگان و حمایت همه جانبه امام از وی، این طیف پس از به دست گرفتن قدرت و ناتوانی و ناکارآمدی در اداره مناسب و متناسب با شرایط انقلابی، با حالتی قهرگونه و اعتراضی کنار کشیدند. بازرگان در حالی استعفا داد و در شرایط بحرانی و نهادینه نشده آغاز انقلاب، خبر استعفایش به صدر اخبار بین المللی تبدیل شد که معتقد بود دادگاه‌های انقلاب نباید با جنایتکاران رژیم پهلوی با انتقام و دشمنی برخورد کند، بلکه باید از در مهر و عطوفت و بخشش در آید تا آبروی ایران در مجامع بین‌المللی ریخته نشود.

تساهل، درک و همراهی نکردن با شرایط  و روحیات انقلابی جامعه تازه تأسیس، محافظه کاری و کم رنگ دیدن نقش رهبری از جمله عوامل ناکامی دولت موقت بود.

بازرگان در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان مورخ 24/12/57 ضمن اعتراض به امام (ره) چنین می‌گوید:

"نه تنها طبقات مختلف به دولت فشار می‌آورند بلکه آقا هم ما را تحت فشار می‌گذارند ... احساسات ایشان را بر می‌انگیزد و آن وقت آقا وادار می‌شوند، طاقت نمی‌آورند، از بالای سر ما، بدون مراجعه و مشاوره با دولت، بدون اینکه از ما بپرسند، اعلامیه و دستور صادر می‌فرمایند. یک دفعه دست و پای ما را توی پوست گردو می‌گذارند، شب جمعه اخیر هشت نفر از هیأت وزراء، خدمت آقا رسیدیم صاف و پوست کنده گفتیم، خدا عمر و توفیق شما را زیاد کند ، شما هم که ما را کلافه کردید."

این صحبت بازرگان در حالی است که امام، دولت وی را به اعتبار دولت منتسب به انقلاب اسلامی، دولت امام زمان (عج) نامید و پیروی از آن را واجب شمرد و بدین وسیله مردم با انتصاب وی به خیابان‌ها ریخته و جشن گرفتند. ولی این اولین و آخرین باری بود که توده‌های مردم برای طرفداری از بازرگان به خیابان می‌آمدند.

از دیگر ویژگی‌های دولت موقت، سازش‌پذیری و مدارای آن با استکبار و به کارگیری کارگزاران وابسته و متمایل به آمریکا بود.

دکتر یزدی به عنوان معاون نخست وزیر دولت موقت و وزیر امور خارجه، پیرامون رابطه با آمریکا چنین می‌گوید:

"گذشته، گذشته است و ایرانیان مردان عمل هستند و زمینه‌های بسیاری برای همکاری وجود دارد، ایران نیز به مرور زمان نیازمند تکنولوژی و محصولات کشاورزی امریکا خواهد بود." ( اسناد لانه جاسوسی، شماره 34، ص 62)

اکثریت هیأت وزیران دولت موقت افرادی غرب‌گرا و متمایل به امریکا بودند. به عنوان نمونه  عباس امیر انتظام، سخنگوی دولت موقت به جرم جاسوسی محکوم و به زندان انداخته شد، حسن نزیه به عنوان اولین رئیس شرکت ملی نفت ایران، به دلیل سوء استفاده‌های مالی و دریافت وجوه غیر قانونی محکوم شد و به خارج از کشور و صفوف ضد انقلاب گریخت.

رضا صدر به عنوان وزیر بازرگانی، علی محمد ایزدی به عنوان وزیر کشاورزی و تیمسار احمد مدنی به عنوان ویر دفاع دولت موقت همه پس از افشای ماهیت‌شان به خارج از کشور گریخته و در صف مخالفان انقلاب اسلامی قرار گرفتند.

ملاقات بازرگان با برژینسکی، روحیه سازش و مصالحه گرانه وی با امریکا، افشای اسناد لانه جاسوسی و آشکار شدن ارتباط بعضی از اعضای نهضت آزادی با امریکا و عملکرد کند و ضعیف دولت موقت، دست به دست هم داد تا اولین تجربه دولت داری در انقلاب اسلامی ایران به تجربه ناکارآمد و سیاه بدل شود.

4- طرح انحلال مجلس خبرگان

مجلس خبرگان که به پیشنهاد و صلاحدید مستقیم امام خمینی(ره) برای تهیه و تصویب قانون اساسی تشکیل شد، اصل ولایت فقیه را به عنوان رکن قانون اساسی گنجاند، ولی عباس امیر انتظام، معاون مطبوعاتی بازرگان و سخنگوی دولت موقت از اعضای نهضت آزادی با همراهی بخشی دیگر از بدنه ملی گرای نهضت، مجری و عامل طرحی برای انحلال این مجلس بودند که با مقاومت امام خمینی(ره) ناکام ماند.

5- برخورد نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها با حکم سلمان رشدی مرتد

نهضت آزادی معتقد بود حکم امام خمینی(ره) مبنی بر ارتداد و اعدام نویسنده کتاب آیات شیطانی موجب زشت شدن چهره اسلام در جهان و منافی با حقوق بشر و عرف بین‌المللی است.

بازرگان به عنوان رهبر فکری و شخص اول تفکر اسلام لیبرالی با نوشتن مقاله‌ای تحت عنوان "تعابیر خود ساخته از اسلام، غباری بر چهره تابناک دین" ضمن تقبیح عمل سلمان رشدی و ستودن اعتراض عمومی مسلمانان به این کتاب، سه ایراد به حکم امام خمینی (ره) می‌گیرد؛

1) حکم امام باعث خارج کردن نویسنده کتاب از انزوا، شهرت و فروش میلیاردی کتاب و نویسنده آن شد.

2) حکم امام، بشردوستانه بوده نه خداپسندانه و باعث شد مسلمانان، وحشی و نادان معرفی شوند.

3) وی با ژستی مجتهدانه اعلام می‌کند که حکم قتل مرتد در کلام خدا نیست و در سنت رسول گرامی اسلام خبر صحیح و متواتری که دلالت بر قتل مرتد کند، وارد نشده است.

نخ تسبیح سه ایراد مطرح شده به حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی از سوی بازرگان یک چیز است: خشنودی یا ناخشنودی دنیای غرب از این حکم

البته این تفسیر به رأی و تحلیل به سلیقه و بی نیاز از مرجعیت و روحانیت، در تفکر اسلام لیبرالی عطف به ماسبق است و از جمله ویژگی‌های مبنایی این گفتمان محسوب می‌شود.

6- مواجهه نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها با جنگ و دفاع مقدس

کسانی که شعار ملی‌گرایی سر داده و سنگ ایران آباد و آزاد را سر می‌دهند، قاعدتا باید بیش از مذهبی‌ها در شرایط جنگ و حمله یک کشور متجاورز سینه چاک دهند و وارد میدان شوند.

متاسفانه در طول هشت سال دفاع مقدس پاک‌ترین و مومن‌ترین فرزندان این مرز و بوم، گفتمان اسلام لیبرال فقط در قامت  مدافع صلح ظاهر شد.

البته با شروع جنگ، موضع نهضت آزادی، مقابله با دشمن و محکومیت عراق بود ولی پس از فتح خرمشهر، در جهتی کاملا ناهماهنگ با مدیریت امام بر جنگ و بیانات ایشان، رهبر و مسئولان جمهوری اسلامی ایران را مقصر شروع جنگ می‌شناسد.

چکیده مجموعه نظرات نهضت آزادی درباره جنگ، در جزوه‌ای تحت عنوان "تحلیلی پیرامون جنگ و صلح" که در تابستان 63 از سوی نهضت چاپ و منتشر گردید، ‌مطرح شد. انتشار این جزوه با استقبال گرم ملی گرایان و لیبرال‌های ضد انقلاب مقیم خارج روبرو شد. نشریه ضد انقلابی "انقلاب اسلامی در هجرت" که از سوی بنی‌صدر و دوستانش در پاریس منتشر می‌شد، بخشی از جزوه را منتشر کرد.

در تحلیل مزبور به "طبیعی" بودن "بروز جنگ" بعد از هر انقلابی اشاره شده و با تعابیری مانند فانتزی انقلابی سعی می‌شود تا احساسات مبارزه جویانه و جهادی رزمندگان استحاله شده و پیرامون صلح قصیده سرایی شود. همچنین نویسنده در این تحلیل به دفاع از رژیم عراق برخاسته و حمله و تجاوز آن به ایران را طبیعی و بدلیل اتخاذ سیاست صدور انقلاب از سوی جمهوری اسلامی، قلمداد کرده است.

همچنین در تحلیل نهضت آزادی یکی از علل رشد تفکر صدور انقلاب و تهاجم به منافع آمریکا اینگونه طرح شده است: «شاید عدم اعتقاد یا توانایی رهبران در هدایت نیروی پرخاش‌جوی مردم در جهت سازندگی، موجب رشد این تفکر گردید.» این سخن جز یک طعنه و تحقیر از هیچ ارزش علمی و واقع‌گرایانه‌ای برخوردار نیست.

7- دیدگاه این تفکر نسبت به جنگ و شرایط جامعه و سمپاشی‌های این افراد کار را به جایی می‌رساند که سید علی‎اکبر محتشمی‎پور ، وزیر وقت کشور در نامه‌ای به امام خمینی(ره) چنین می‌نویسد:

"دیدگاه نهضت آزادی راجع به جنگ و دفاع مقدس در بیانیه‌ای تحت عنوان "جنگ بی‌پایان" چنین است: آن‎چه فعلاً دیده می‌شود جنگی است بی‌پایان که می‌تواند پایان دنیا باشد، پایان ایران و مردم ایران باشد...، گفته‌اند حتی اگر یک خانه هم در ایران سرپا بماند، باز به جنگ ادامه خواهیم داد و اگر یک نفر باقی بماند، آن یک نفر هم جنگ خواهد کرد، آیا این مترادف با چیزی جز جنگ جنگ تا نابودی هست؟ نهضت آزادی راجع به "حکومت و ولایت مطلقه" اطلاعیه‌ای منتشر کرده که در آن آمده است: «این چه فرمانی است و چه انقلابی در ایران و اسلام، که حکومت را در موضع بالاتر از فرستاده خدا قرار داده به او اختیار می‌دهد بر خلاف نص صریح "و شاورهم فی‎الامر" و بدون مشورت با امت، تصمیم‌گیری در مصالح دولت و امور ملت نماید."

و امام در جواب به نامه ایشان چنین می‌نویسد:

"نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارد و ضرر آنها، به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل‌های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر، حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است."

"نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی‌اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می‌گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند."

همچنین سید احمد خمینی در رنج‌نامه‌ای به عموی خویش، ضمن انتقاد از تفکر اسلام لیبرالی نهضت آزادی و دیگر گروهک‌های اینچنینی چنین می‌نویسند:

"مسئله ملی‌گراها مسئله‌ای خطرناک است. ملی گرایی در مقابل اسلام‌گرایی است و اسلام‌گرایی خط محکم و استوار امام است. ملی‌گراها بهای اول برایشان میهن است و به انقلاب و نظام و اسلام یا اهمیتی نمی‌دهند و یا اهمیت بسیار ناچیزی برایشان دارد. ‌اینها اصل و اساس برایشان ریاست است. اگر به میهن هم علاقه دارند، میهنی است که رئیسش آنان باشند. اگر بعضی از آنان به اعمال فردی در چارچوب اسلام پایبند باشند ولی وقتی پای منافعشان پیش بیاید، از هیچ دروغ و تهمت و ناسزا فروگذار نیستند.

آنان بعد از انقلاب لحظه‌ای در کنار امام نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج‌ این از خدا بی‌خبران بود...

مسئله دیگری که نهضت آزادی دنبال می‌کند، ‌این است که اعتماد مردم را نسبت به امام کم کنند، بدین معنا که هرچه از امام باشد، مردم احساس کنند که‌ این از امام نیست بلکه از اطرافیان امام و یا کسی دیگر است و ‌این خط و امضای امام نیست، بلکه خط و امضای امام را جعل کرده‌اند. القای ‌این مطلب بسیار خطرناک است و خداوند کسی را که‌این‌گونه حرکت می‌کند، هرگز نمی‌بخشد."

واقعیت این است که بیان ظلم نهضت آزادی به اعتماد امام و مردم به آن‌ها از حد فزون است و جای تعجب و تأسف دارد که عده‌ای بی اطلاع و کم مایه به بهانه فوت یکی از اصحاب تفکر اسلام لیبرالی چنین بنویسند: "در مجموع ما با تیپ نهضت آزادی خوب برخورد نکردیم و هراس بیجایی از آنها داشتیم، بنابراین کمتر اجازه اظهار نظر به آنها دادیم."

شاید شما چنین عمل کرده باشید ولی شما نماینده نظام نیستید و بر اساس اسناد و به گواه تاریخ این تفکر اسلام لیبرالی و نهضت آزادی است که باید به خاطر ظلم‌هایی که به نظام و حکومت و امام و مردم ایران اسلامی روا داشته از آنان عذرخواهی کند.

واقعیت این است این بی خردی سیاسی که از کم مایگی اطلاعات تاریخی عده‌ای ناشی می‌شود نیز جای عذرخواهی و تاسف دارد.

شاید شما از یاد برده باشید ولی فرزندان جوان روح الله هنوز دست‌ گروهک‌های ملی و مذهبی را در فتنه سال 88 و همراهی و هم‌دلی با دشمنان این آب و خاک از یاد نبرده اند.

و اگر همه آن گذشته سیاه را نیز نادیده بگیریم ، نمک نشناسی این جماعت، میراث خواری مبارزاتی و پروار شدن از کیسه این نظام و در عین حال فالوده خوردن با دشمنان قسم خورده این انقلاب و نشستن بر سر سفره آنان را هرگز از یاد نخواهد برد.

خیانت، صفت مداومی است که این جماعت میراث‌خوار به واسطه کوچک‌ترین خدمات خود در دوران مبارزه بر صفحه تاریخ این کشور رقم زدند.

منبع:رجانیوز

یک بیسواد

نام : شاهرخ ضرغام Final-1

نام پدر : صدرالدین

تاریخ تولد : ۱۳۲۸

محل تولد : تهران

تاریخ شهادت : هفدهم آذرماه 1359

محل شهادت : آبادان

 

اینها مشخصات شناسنامه ای اوست. کسی که در سی و یک سال عمر خود زندگی عجیبی را رقم زد. از همان دوران کودکی با آن جثه درشت و قوی خود، نشان داد که خلق و خوی پهلوانان را دارد .

شاهرخ هیچگاه زیر بار حرف زور و ناحق نمی رفت. دشمن ظالم و یار مظلوم بود. دوازده سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. از آن پس با سختی روزگار را سپری کرد .

در جوانی به سراغ کشتی رفت. سنگین وزن کشتی می گرفت. چه خوب پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی می کرد. قهرمان جوانان، نایب قهرمان بزرگسالان، دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی. همراهی تیم المپیک ایران و...

اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نا اهل و ... همه دست به دست هم داد. انسانی بوجود آمد که کسی جلودارش نبود هرشب کاباره، دعوا، چاقوکشی و ...

پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند الا دعا! اشک می ریخت و برای فرزندش دعا می کرد. خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم را از سربازان امام زمان(عج) قرار بده . دیگران به او می خندیدند. اما او می دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی توانست بکند الا دعا. همیشه می گفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده!

٭٭٭

زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد .

بهمن ۵۷ بود. شب و روز می گفت: فقط امام، فقط خمینی (ره)

وقتی در تلویزیون صحبت های حضرت امام پخش می شد، با احترام می نشست. اشک می ریخت و با دل و جان گوش می کرد.

می گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می شود خمینی، با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین بُرد.

همیشه می گفت: هرچه امام بگوید همان است. حرف امام برای او فصل الخطاب بود.

برای همین روی سینه اش خالکوبی کرده بود که: فدایت شوم خمینی.

ولایت فقیه را به زبان عامیانه برای رفقایش توضیح می داد. از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد. وقتی حضرت امام فرمود: به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی شناخت. حماسه های اورا در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان وخوزستان و... هنوز در خاطره ها باقی است.

شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در رسایشان فرمود: اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهائی را می بوسم و از خداوند می خواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند.

وقتی از گذشته زندگی خودش حرف می زد داستان حُر را بازگو می کرد خودش را حُر نهضت امام می دانست. می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین ها باشم.

در همان روز های اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آنقدر رفت تا با ملائک همراه شد . شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت. در هفدهم آذر پنجاه و نه دشتهای شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید ؛ حتی پیکرش پیدا نشد.

می گویند مفقود الاثر، اما نه، او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند. همه را، هیچ چیزی از او نماند. نه اسم، نه شهرت، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. خدا هم دعایش را مستجاب کرد.

اما یاد او زنده است. نه فقط در دل دوستان، بلکه در قلوب تمام ایرانیان. او سرباز ولایت بود. مرید امام بود. مرد میدان عمل بود و اینها تا ابد زنده اند.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است برجریده عالم دوام ما

مادر شهید شاهرخ ضرغام :

Final-2

(خانم عبدالهی (مادر شاهرخ) که در مردادماه 1388 به شاهرخ پیوست. شادی روحش صلوات)

 ادامه مطلب:

تولد

ورزش

روایت دوستان

غیرت وجوانمردی

داستان بهروز وثوقی

پیشنهاد ساواک

ماه محرم

سفر به مشهد

انقلاب

بهمن ماه ۱۳۵۷

استدلال شاهرخ برای اثبات ولایت فقیه

کمیته

اردواج

شروع جنگ

دیدار یا آیت الله خامنه ای

جایزه عراق برای سر شاهرخ

وحالات قبل از شهادت وشهادت شهید بزگوارشاهرخ ضرغام

یک بیسواد
آنان را که از مرگ می ترسند از کربلا می رانند. وقتی که کار آن همه دشوار شد که ماندن در خرمشهر معنای شهادت گرفت، هنگام آن بود که شبی عاشورایی برپا شود و کربلائیان پای در آزمونی دشوار بگذارند(شهید سیدمرتضی آوینی)

در خیال خرمشهر که کنار کارون آرام نشسته بود، هیچ صدای خمپاره ای نبود. نخلستان هایش صدای چرخ های تانک را تا آن روز نشنیده بود، تا شهریور ماه ۵۹ که خرمشهر، خونین شهر شد. پس از گذشت روزهای تاریک و پر دود اسارت، در سوم خرداد ۱۳۶۱ شهر از اشغال درآمد. خرمشهر نخل های سوخته، نخل های بی سر...
فتح خرمشهر (سوم خرداد ۱۳۶۱) در تاریخ جنگ ایران و عراق از اهمیت ویژه ای برخوردار است. خبر آزادی خرمشهر آن چنان شگفت آور بود که در سراسر میهن اسلامی ما مردم را به وجد آورد. با اعلام خبر فتح خرمشهر مردم ایران بسان خانواده ای بزرگ که فرزند از دست رفته خود را باز یافته است اشکهای شادی و شعف خود را نثار روح شهدای حماسه آفرین صحنه های شورانگیز این نبرد کردند. برای پی بردن به عظمت این نبرد حماسی کافی است بدانیم که نیروهای متجاوز عراق پیش از نبرد سرنوشت ساز رزمندگان ما برای آزادی خرمشهر در اطلاعیه ای به نیروهای خود دستور داده بودند که دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهای عراق محسوب دارند. همچنین تجهیزات و امکانات دفاعی دشمن در این منطقه نشان می داد که عراق خرمشهر را به عنوان نماد پیروزی خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشته است به هر قیمت، این شهر را در تصرف نیروهای خویش نگهدارد.
هنگامی که مرحله اول و دوم عملیات بیت المقدس به پایان رسید و رزمندگان ما در اطراف خرمشهر مستقرشدند، رادیوی رژیم بعثی، می کوشید در تبلیغات کاذب خود، حضور نیروهای عراق را در خرمشهر به رخ بکشد تا توجیهی برای ترمیم روحیه نیروهای شکست خورده و رو به هزیمت عراق باشد. فتح خرمشهر در زمانی کمتر از ۲۴ ساعت، موجب شد که بخش قابل توجهی از نیروهای مهاجم عراقی به اسارت نیروهای جمهوری اسلامی ایران درآیند.
نبرد بزرگ، سرنوشت ساز و غرورآفرین بیت المقدس که برای رها پایان بخشیدن به ۱۹ ماه اشغال بخشی از حساس ترین مناطق خوزستان و آزادسازی خرمشهر، ضربه ای سهمگین و کمرشکن به توان رزمی و جنگ طلبی های دشمن مهاجم وارد ساخت. سازی خرمشهر از سلطه نیروهای مهاجم عراقی انجام شد، از دهم اردیبهشت ماه تا چهارم خرداد ما ۱۳۶۰ به طول انجامید. این نبرد حماسی علاوه بر
کوتاه سخن اینکه عملیات بیت المقدس به عنوان برجسته ترین عملیات پدآفندی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در تاریخ نظامی ۸ سال دفاع مقدس ثبت شده است.
اگر امروز در هر شهر و روستا به گلزار شهیدان گذر کنیم و تاریخ نقش بسته بر سنگرها را مرور کنیم، خواهیم دید که مجموعه شهیدان سوم خرداد ۱۳۶۰ الگویی کوچک از ملت مقاوم ایران است که چونان سپهری پر ستاره می درخشد. شادیهای به یاد ماندنی خودجوش و سراسری پس از آزادسازی خرمشهر نیز برگ دیگری از این حماسه ملی بود و نشان داد که مردم سراسر اقطار و بلاد ایران اعم از آن که هرگز خرمشهر را به چشم دیده باشند یا نه چگونه از شنیدن خبر این پیروزی ساعتها به دست افشانی و پایکوبی پرداختند وهزیمت دشمن اشغالگر را از خاک میهن جشن گرفتند.
سوم خرداد یک حماسه ملی است؛ اگر حضور ملت در صحنه جبهه های دفاع نبود، نه حماسه آن پیروزی تحقق می یافت و نه حماسه حضور مردم در جشن پس از پیروزی. لذا به حق می توان گفت پاسداشت فتح خرمشهر در گرو پاسداشت حضور مردمی در همه صحنه هاست.

مسجد جامع خرمشهر، قلب شهر بود که می تپید و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع خرمشهر، مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود و در بی پناهی پناه داده بود و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود و آنگاه نیز که خرمشهر به اشغال متجاوزان در آمد و مدافعان ناگزیر شدند که به آن سوی شط خرمشهر کوچ کنند باز هم مسجد جامع، مظهر همه آن آرزوهایی بود که جز در پازپس گیری شهر برآورده نمی شد. مسجد جامع، همه خرمشهر بود.
خرمشهر از همان آغاز، خونین شهر شده بود. خرمشهر خونین شهر شده بود تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزم آوران و بسیجیان غرقه در خون ظاهر شود. و مگر آن طلعت را جز از منظر این آفاق می توان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهاشان زیر شنی تانکهای شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست. اما� راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا درنمی یابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب، شیرین تر است؛ و نگو شیرین تر، بگو بسیار بسیار شیرین تر است.
راز خون در آنجاست که همه حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همه حیات� و از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست پس، بیشترین از آن کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آنجاست که محبوب خود را به کسی می بخشد که این راز را دریابد. آن کس که لذت این سوختن را چشید در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی یابد.
آنان را که از مرگ می ترسند از کربلا می رانند. مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند که راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جسته اند. آنان ترس را مغلوب کرده اند تا فتوت آشکار شود و راه فنا را به آنان بیاموزد.
آنان را که از مرگ می ترسند از کربلا می رانند. وقتی که کار آن همه دشوار شد که ماندن در خرمشهر معنای شهادت گرفت، هنگام آن بود که شبی عاشورایی برپا شود و کربلائیان پای در آزمونی دشوار بگذارند�
کربلا مستقر عشاق است و شهید سید محمد علی جهان آرا چنین کرد تا جز شایستگان کسی در آن استقرار نیابد. شایستگان، آنانند که قلبشان را عشق تا آنجا آکنده است که ترس از مرگ، جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانند؛ حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی انتهای نور نور که پرتوی از آن همه کهکشانهای آسمان دوم را روشنی بخشیده است.

یک بیسواد