مرکزپژوهش

پيوندهاي روزانه

۲ مطلب در آبان ۱۳۸۸ ثبت شده است

معرفی رشته مهندسی کامپیوتر

بطور خلاصه کامپیوتر دستگاهی است که قدرت خارق العاده‌ای برای محاسبه دارد و می‌تواند بوسیله ابزارهای جانبی با محیط بیرون ارتباط برقرار کند. جایگاه کامپیوتر در دنیای امروز همین بس که عصر حاضر عصر کامپیوتر است، هدف این قسمت معرفی مهندسی کامپیوتر است و از سه بخش تشکیل شده است.

اول آنکه آشنایی با کامپیوتر است، قدری درباره دستگاه کامپیوتر، جایگاه آن در دنیای امروز و روحیات افرادی که با آن کار می‌کنند صحبت خواهد شد. در بخش اول ما به سه سؤال جواب کوتاهی می‌دهیم اول اینکه کامپیوتر چیست؟ دوم اینکه جایگاه کامپیوتر در دنیای امروز کجاست؟ سوم اینکه چه کسانی با کامپیوتر کار می‌کنند؟

اینک به این سؤال پاسخ می‌دهیم که چه کسانی با کامپیوتر کار می‌کنند؟ مسلما شما دانش‌آموزان، هر رشته‌ای را که برای تحصیل انتخاب کنید با کامپیوتر به عنوان یک کاربرد سرو کار خواهید داشت ولی در این رشته علاوه بر کاربر بودن سازنده سیستم‌های کامپیوتری نیز خواهید بود.

اگر رشته مهندسی کامپیوتر را به عنوان رشته تحصیلی انتخاب می‌کنید باید انسان ماجراجویی باشید و با طبع همیشه در حال پیشرفت این رشته سازگار باشید.

مطلب مهم دیگر آنکه چون تقریبا تمام کتب و منابع موجود در این رشته به زبان انگلیسی است و این منابع و اطلاعات به سرعت در حال تغییر هستند و امکان سریع ترجمه آنها نیز به فارسی وجود ندارد از این رو تسلط کافی به زبان انگلیسی در این رشته بسیار مهم است. دروس ریاضی و فیزییک نیز همانند دیگر رشته‌های مهندسی در این رشته کاربرد وسیعی دارد.

مهندسی کامپوتر یکی از نیاز امروز بشر است . نیاز هر اجتماعی به مهندسان کامپیوتر کاملا محسوس است و مهندسی کامپیوتر از عوامل توسعه یک کشور است

بقیه در ادام مطلب

یک بیسواد

در تمدن غرب چه می گذرد؟

(مقاله ای پیرامون خشونت علیه زنان درتمدن غرب)

خشونت علیه زنان امری است جهانی و مربوط به فرهنگ، مذهب، طبقه و سن خاصی نیست. براساس اداره آمار کانادا حدود نیمی از زنان کانادایی بالای 16 سال حداقل یک بار مورد آزار جنسی و یا جسمی قرار گرفته اند که 45 درصد این آزارها از طرف آشنایان (مرد) بوده است. از هر چهار زن کانادایی، یک زن مورد آزار همسرـدوست پسر خود قرار گرفته است. 63 درصد از این زنان بیش از یک بار از همسر – دوست پسر کتک خورده اند و از این عده، یک سوم ترس از دست دادن جان خود را گزارش داده اند. در سال 1995، 25 درصد از زنانی که به پناهگاه (Shelter) مراجعه کرده اند، به مراقبت های پزشکی (جهت جراحت) نیاز داشته اند. زنانی که از همسر ـ دوست پسر خود جدا شده اند بیشتر در معرض خطر آزار قرار دارند.
با وجود اینکه هر نوع آزار به زن، خصوصا خشونت جسمی می تواند منجر به جراحت و یا قتل وی شود، موضوع زن آزاری همچنان به شکل وسیعی از نظرها پنهان مانده است. پنهان سازی خشونت علیه زنان، پدیده خشونت را تشدید و برنامه ریزی های پیشگیری و مهار خشونت را با اشکالات فراوان تری مواجه می سازد.  نظر به اینکه خشونت علیه زنان چه در محیط خانواده و چه در سطح وسیع اجتماع از جنبه جهانی برخوردارست، سازمانهای جهانی مانند کمیسیون حقوق بشر به این پدیده اولویت خاصی داده اند و قطعنامه هایی را جهت بررسی علل و پیامدهای آن صادر کرده اند. متاسفانه تا این زمان در اکثر جوامع بین المللی، خشونت علیه زنان را به جنبه خصوصی ـ خانوادگی و یا فرهنگی آن محدود کرده اند. باعلم به این واقعیت که خشونت علیه زنان فراتر از محیط خانوادگی بوده و شامل بعد عمومی مانند اماکن آموزشی،تفریحی، فرهنگی، اداری، قانونی و غیره می شود؛ جنبه فرهنگی دادن

به این واقعیت نه تنها خشونت را یک عمل پذیرفته شده تلقی می کند، بلکه از شدت آن کاسته و مانع از به وجود آوردن الگوهای پیشگیری و خشونت زدایی می گردد.  این امر به این معنی نیست که عامل فرهنگ را که در برگیرنده قوانین باورها، مذهب، آداب و رسوم و غیره است، می توان نادیده گرفت؛ بلکه فرهنگ خود زیر نفوذ فضای مردسالاری و قوانین پشتیبانی کننده از خشونت و قدرت و کنترل مرد (مانند قوانین خانواده، کمبود بودجه به مراکز حمایتی از زنان و عدم هماهنگی بین عوامل اجرایی و ضعف سیستم پیشگیری و آموزشی)؛ خشونت را در اجتماع امری مقبول دانسته که خود سبب شیوع خشونت می گردد. یعنی مرد به این باور غلط دست می یابد که زن آزاری حق وی بوده و از سلاح خشونت برای سرکوب و تسلیم زن استفاده می کند.
کارشناسان و متخصصین امر نظریه های متفاوتی برای توضیح خشونت علیه زنان ارائه داده اند. به عنوان مثال عده ای معتقدند که در مردان هورمونهای پرخاشگری بیشتر از زنان می باشد و به همین علت مردان طبیعتا افراد پرخاشگر و قدرت طلبی هستند. گروهی نیز پرخاشگری مرد را از نظر روحی و روانی مورد بررسی قرار داده و ریشه خشونت علیه زن را اختلالات روانی تلقی می کنند. طرفداران نظریه یادگیری (Learning Theory) معتقدند که خشونت مرد علیه زن در اثر یادگیری است (پسر مورد خشونت پدر و یا شاهد کتک خوردن مادرش بوده). این بدین معناست که فرد به کارگیری خشونت را تنها راه برقراری ارتباط و یا ابراز احساسات خود می داند. بر روی همین اصل، چون مرد خشونت را فرا می گیرد پس می تواند از طریق آموزش، رفتار مثبت و نوینی را جانشین خشونت کند. البته تئوریهای فمینیستی چند دوره اخیر کلیه این نظرها را زیر سئوال برده است.

بقیه در ادامه مطلب

یک بیسواد